View in Telegram
ای خُرَّم از فروغِ رُخَت لاله زارِ عمر بازآ که ریخت بی گُلِ رویت بهارِ عمر از دیده گر سرشک چو باران چِکَد رواست کاندر غمت چو برق بِشُد روزگارِ عمر این یک دو دَم که مهلتِ دیدار ممکن است دریاب کارِ ما که نه پیداست کارِ عمر تا کی مِی صَبوح و شِکرخوابِ بامداد هشیار گَرد، هان که گذشت اختیارِ عمر دی در گذار بود و نظر سویِ ما نکرد بیچاره دل که هیچ ندید از گذارِ عمر اندیشه از محیطِ فنا نیست هر که را بر نقطهٔ دهانِ تو باشد مدارِ عمر در هر طرف ز خیلِ حوادث کمین‌گهیست زان رو عِنان‌گسسته دَوانَد سوارِ عمر بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار روز فِراق را که نَهَد در شمارِ عمر حافظ سخن بگوی که بر صفحهٔ جهان این نقش مانَد از قَلَمَت یادگارِ عمر   حافظ درودی پر مهر پیشکش شما اهالی ادب طلوع هستی بخش زندگی بر شما فرخنده باد در برابر پیامی که در غزل زیبای حضرت حافظ آمده، اضافه نوشتن خطا است روز تون زیبا @taranom_ordibehesht
Telegram Center
Telegram Center
Channel