🔴گسست فرهنگی
در دورة صفوی، روابط فرهنگی بین ایران و کشورهای عربی قطع شد، ولی زبان عربی تحول خود را در ایران ادامه داد، بهویژه آنکه این پدیده با گسترش علم فقه و سایر علوم اسلامی همزمان شد (ر.ک؛ آذرنوش، 1385: 175). کلمات و ترکیبهایی که در این عصر شیوع یافت، مخلوطی از عربی و فارسی بود، به گونهای که در فارسی تکلف داشت و تصنعی مینمود و در عربی غیر قابل فهم بود؛ مانند این کلمات:
«تحتالشعاع، لوازمالتحریر، حقالوکالة، بارزالوجه، فاحشاً بل أفحش، مالالاجارة، حق المرتع، حسبالأمر» (امینی و نیازی، 1394: 59).
🔴کلمات و تعابیر عربی نوظهور
در رسانههای گروهی فارسیزبان و گاهی از سوی فرهنگستان زبان یا حتی اشخاص برجسته، کلمات و تعابیر نوظهوری پدیدار شد که نشان از نیاز جامعة ایرانی به واژههای جدید داشت. «این واژهها با امکانات زبان عربی در محیطی فارسیزبان شکل گرفت؛ یعنی کلمات فارسی در دستگاه زبانی عربی تولید شد. این کلمات و تعابیر معمولاً معادلسازی برای اصطلاحات بیگانه بود و گاه ترکیبی از یک کلمة فارسی و عربی بود.
نمونههایی از این واژگان و ترکیبها همراه با معادل آنها در زبان عربی را ببینید (ر.ک؛ همان: 61ـ62):
عکاس (المصوّر)، تحتاللفظی (الترجمة الحرفیة)، حاکمیت أرضی (السیادة الوطنیة)، حق تقدّم (أفضلیة المرور)، حقوق (الرواتب)، لغو تحریمها (رفع العقوبات)، لوازم یدکی (قطع غیار)، مجوّز (رخصة)، محافل (أوساط)، مذاکرات مستقیم (المفاوضات المباشرة)، تعارف (المجاملة).
اگر کلماتی را که مرکب از یک کلمة فارسی و یک کلمة عربی است، به این فهرست اضافه کنیم تعداد این ترکیبها به صدها عدد میرسد؛ کلماتی مانند:
جانبداری (الإنحیاز)، تکثرگرایی (التعددیة)، ملّی کردن (التأمیم)، تفاهمنامه (مذکرة تفاهم) تمامیتخواهی (الشمولیة).
🔴چالش واژههای مشترک فارسی و عربی
از نظر منطقی، واژگانی که معنای خود را در ذهن تثبیت کردهاند، هنگام اسناد به معنا و مفهومی دیگر، مشکلآفرین میشوند؛ به عبارت دیگر، وقتی ما یک مفهوم را در دو زبان به دو واژة مختلف ربط میدهیم، مشکل کمتری داریم تا اینکه بخواهیم یک واژة مشترک را در دو زبان به دو مفهوم متفاوت وابسته کنیم و همزمان دقت کافی داشته باشیم تا مدلولهای متفاوت دو زبان را بهاشتباه جایگزین یکدیگر نکنیم» (نصیری، 1390: 92).
در واقع، واژگان مشترک در دو زبان، در بسیاری از مواقع تنها از نظر ظاهر لفظ مشترک هستند، اما در باطن و محدودههای مفهومی و دلالتهای معنایی کاملاً متفاوتند:
همین مسئله باعث میشود مترجم در رویارویی با چنین واژگانی، حتی اگر به نقطة اشتراک آن واژه آگاهی داشته باشد، ناخودآگاه به تعمیم وسعت معنایی واژة مشترک از یک زبان به زبان دیگر اقدام کند و در نتیجه، نتواند وزن معنایی حاصل از واژه را بهخوبی منتقل کند
📚شکلهای مختلف واژههای عربی در فارسی
واژگانی که فارسی و عربی آنها از نظر لفظی و معنایی یکسان است و مترجم بر اساس تجربة زبانی خود اطمینان دارد که این کلمات هیچ تغییری پیدا نکردهاند
مثل : تاریخ ، شهید ، عصر ، شهید
واژگانی که معنای آنها در عربی و فارسی یکی است، اما از نظر ظاهری و رسمالخط تفاوت مختصری دارند؛ مانند:
مصیبت » مصیبة (عربی)
رحمت » رحمة (عربی)
کلمات عربی که در فارسی کاربرد ندارند، ولی معادل آنها در زبان فارسی یک کلمة عربی است؛ مانند:
هامش ( عربی) » حاشیه (فارسی)
احتلال » اشغال
اعادةالطبع » تجدید (چاپ)
احتیاطی » ذخیره
مصادر » منابع
کلماتی که معنا و کاربرد آنها با عربی متفاوت است و معادل این کلمات در زبان فارسی نیز یک کلمة عربی است»
و معنای عربی این کلمه با مفهومی که فارسیزبانان از آن درک میکنند، متفاوت است. گاه معنای کلمه در عربی و فارسی آنقدر متفاوت است که از نظر بار معنایی (مثبت و منفی بودن معنای کلمه) شکل متضاد به خود میگیرد؛ مانند:
مانند: واژه در حریص که در عربی معنی (مُهتمّ به، مشتاق) میدهد و در فارسی معنی «طمعکار» میدهد !!
توضیح اینکه واژة «حریص» در زبان فارسی بار منفی دارد و معادل و مترادف «آز و طمع» قرار میگیرد، اما در زبان عربی، بار معنایی مثبت دارد و اشتیاق و گرایش درونی به چیزی یا کسی را نشان میدهد
به هر حال، تفاوت معنا و کاربرد این واژگان در فارسی و عربی بسیار است: مانند :
یا کلمه ی #عکس در عربی به معنای متضاد است و در فارسی به معنای تصویر است
یا کلمه ی #جریمه » معنی جنایت (در عربی) و در (فارسی) معنای: غرامت میدهد
یا #جامعة که در عربی به معنی دانشگاه است ولی در فارسی مجتمع و معنی متفاوت دیگری دارد
یا #تتنازل در عربی معنی پایین امدن میدهد و در فارسی کنارگذاشتن است
🔴ادامه..
@tamadone_islami