خوکهای درون...
#عطار در #منطق_الطیر و در میانهی داستان #شیخ_صنعان استعارهی معرفتی قابل تاملی را بیان میکند. تمثیل را زمانی مطرح میکند که #شیخ_صنعان به فرمان #دختر_ترسا عازم خوکبانی در اطراف معبد ترسایان شده است.
او میگوید در درون هر انسانی، صدها خوک(و حتی انواع حیوانات) وجود دارد که گوشه گرفته و کمین کردهاند. شاید در زندگی متعارف و زیستجهانِ معتدل، این حیوانات سر بر نیاورند، ولی به محض آغاز سختیها و یا شروع سفر سلوک، هر یک از این خوکها از کمینگاه خود بیرون آمده و نقش منفی خود را ایفا خواهند کرد. اگر کسی درون خود را بیخوک میداند، غالبا به این علت است که راه نیفتاده و سختیهای سفر را نچشیده است.
در نهادِ هرکسی صد خوک هست
خوک باید سوخت یا زنّار بست
در درونِ هر کسی هست این خطر
سر برون آرد چو آید در سفر
تو ز خوکِ خویش گر آگه نهای
سخت معذوری کهمردِ ره نهای
گر قدم در ره نهی چون مردِ کار
هم بت و هم خوک بینی صد هزار
این استعاره چیزی شبیه برونریزی بیماریها در آغاز دورههای درمان سنتی و یا ورزشهای منظم است.
عطار میگوید اگر در همین زندگی معتدل، خوکها را نشناسی و تکتک نسوزانی، بعدا اگر سفری معرفتی آغاز کردی، ای بسا به مانند شیخ صنعان، زنّار(کمربند) ترسایان ببندی و کار به رسوایی بکشد.
خوک کُش، بُت سوز در صحرای عشق
ورنه همچو شیخ شو رسوای عشق
#جهان_سین
@takk_derakht