این کتاب نشان میدهد که به چه روشهایی این مخالفین را از بین میبردند. کتاب بعدی به نام «دیوانه کیست» نوشته ژوزف مدودف که در این کتاب مخالفین سیاسی به اسم دیوانه به دیوانه خانه فرستاده میشدند. این دو کتاب در اوایل دوره دانشجویی تاثیر بسیاری بر من گذاشت. البته کتاب «در دادگاه تاریخ» جلدسفید نبود و رسما چاپ شده بود. در دوره انقلاب فرهنگی، مادرم فکر کرده بود ممکن است کتابخانه بسیار بزرگ من دردسرساز شود، یک روز در نبود من، تمام کتابهای مرا آتش زد. خیلی دلم شکست و هیچوقت آن اتفاق را فراموش نکردم. کتابها را وسط حیاط ریخته بود و سوزانده بود. این اتفاق صدمه روانی جدی به من زد.
یک خاطره دیگری که شاید جالب باشد، مادرم میترسید به دلیل کتاب خواندنهای زیاد، از تحصیل باز بمانم. میترسید درس نخوانم. که البته ترسش بی مورد بود. به همین دلیل مرا کنترل میکرد، اما من شبها زیر پتو چمباتمه میزدم و با نور چراغ قوه کتاب میخواندم و او مرتب مچ مرا میگرفت.
بعضیها معتقدند کتاب احترام دارد، شما چقدر به این احترام معتقد هستید؟
هنوز هم که هنوز است وقتی میخواهم برای خودم جایزه بخرم، حتما کتاب میخرم. اگر کتابی تجدید چاپ نشود و نتوانم پیدا کنم؛ به خانههایی سر میزنم که
داستایوفسکی در زمره نویسندگانی است که شاید بارها و بارها کتابهایش را خواندهام و تاثیر بسیار عمیقی از آثار او گرفتهام.
قصد فروش کتابخانه خود را دارند و ممکن است آن کتاب را در میان کتابهای قدیمی پیدا کنم. خودم هم در خانه و دفترم کتابخانه بزرگی دارم. انقدر کتابهایم برایم ارزشمند هستند که کتابخانهام را بیمه کردهام. کتاب و کتابخانه جزو لاینفک فیلمهایم است. اگر دقت کرده باشید، اگر بخواهم شخصی را بازنمایی کنم که باشعور نیست، کتابخانهاش را خالی میگذارم یا مانند فیلم سوپر استار، قفسههای کتابخانهاش با عکسهایی از خود بازیگر پر شده بود. ولی کتابخانه نقش مهمی در آثارم دارد. ممکن است یک گوشهای در طراحی صحنه به نمایش کتابخانه اختصاص داده شود. بله کتاب برای من خیلی محترم است. روی کتابهایم تعصب دارم. معمولا کتاب را قرض نمیدهم، اما تا دلتان بخواهد کتابهایی که دوست دارم را میخرم و هدیه میدهم. پیش آمده است که بعضی از عزیزان آمدهاند و از من کتاب قرض گرفتهاند. حتما به آنها تاکید میکنم که جلد خراب نشود. تا نشود. خط خورده یا کثیف نشود. کتاب برایم اهمیت و ارزش ویژهای دارد. کتابخانهام موضوع بندی دارد. موضوعات سینما، تئاتر، جامعهشناسی، زنان و... حتی کتابهای برخی نویسندگان را در خارج از کشور با قیمتهای گزافی خریده و خواندهام. اتفاقا دیروز هم آقای چهلتن عکس آخرین کتابش را برایم فرستاده بود، روی یخچال در برنامهام یادداشت گذاشتم که کتاب را تهیه کنم و بخوانم. همسرم هم بسیار کتابخوان است. این ویژگی مشترک ما در علاقه دخترم به کتابخوانی هم تاثیر گذار بود. او تمام آثار کلاسیک دنیا را خوانده و کتابهای روز دنیا را هم میخواند. الان سرگرمیاش کتاب خواندن است. میگوید شما مرا جوری تربیت کردهاید که نمیتوانم از کتاب دل بکنم. به نظر رفتار پدر مادرها در کتابخوانی فرزندانشان تاثیر دارند. در خانهای که کتابخانه وجود دارد، در فرزندان قطعا تاثیر میگذارد.
طلا و جواهرات ندارم. همیشه به همسرم میگویم این کتابها، طلا و جواهرات من هستند. این علاقه و احترام، تاثیرش را بر فرزندم هم گذاشته است. خیلی غصه میخورم بعضی از مردم کتاب نمیخوانند. زمانی اصلا در صفحه اینستاگرامم کتاب معرفی میکردم. کتابهای کلاسیک مثلا جنایت و مکافات. گاهی از مردم میخواستم اولین کتاب خشت و گلی دنیا که در بابل نگاشته شده به نام گیلگمش را حتما بخوانند. نسخه اصلی آن فکر میکنم در موزه لندن نگهداری میشود و قدیمیترین نوشته ثبت شده است که داستان میگوید. گیلگمش شخصیت نیمه خدا - نیمه انسانی است که رقیب و دوستی به نام انکیدو دارد. گیلگمش برای دستیابی به آب حیات و در ادامه نجات انکیدو به سفر دور و درازی میرود. توصیه میکنم همه ایرانیان این کتاب را بخوانند. گیلگمش اصلا کتابی سینمایی است. در بخشی از کتاب، نویسنده میگوید او در تاریکی رفت و رفت و رفت و رفت و رفت. به قدری این را تکرار میکند تا شما گیلگمش را در تاریکی مطلق و راهی طولانی تصور کنید. در بخشی از این کتاب، یکی از شخصیتها که سرزمینش را آب فرا گرفته است، دستور میدهد یک کشتی بسازند از همه حیوانات و آنچه پیرامونش هست در آن جای دهند. این داستان شباهت بسیاری با داستان حضرت نوح دارد. همچنین پیشنهاد میکنم که دوستان کتاب خاطرات آقای محلاتی را بخوانند. او تصویر دقیقی از دوره قاجار و قدرت روحانیون ارائه میدهد. او هر آنچه را که دیده به دقت نگاشته است. این کتاب نقش روحانیت را در سیستم قبل از پهلوی نشان میدهد، که اغلب مردم از آن بیخبرند.