🔹موهبت اختلاف و بهرهگیری از فراست گروه
اگر از شما بخواهم کسی را تصور کنید که واقعاً در حال تفکر عمیق است، احتمالاً چیزی مثل مجسمه «اندیشه گر» ساختهی دستِ آگوست رودَن در ذهنتان پدیدار می شود، تندیسی یکه و تنها که غرق تأمل است و توبهتوی ذهن خودش را میکاود. این نوع از تفکر دربارهی تفکر به عنوان فعالیتی که صرفاً در حالت فردی به بهترین شیوه انجام میشود، نسبتاً مدرن است. در سنتهای قدیمیتر اندیشه ورزی و تعقل ذاتاً و اساساً امری تعاملی بود و راهی برای بهرهگیری از فراست گروه به حساب میآمد.
بیایید نگاهی به یک متفکر اصیل بیندازیم. سقراط پدر فلسفهی غرب، هیچگاه اندیشههایش را روی کاغذ نیاورد و به همین دلیل اطلاعاتی که ما دربارهی او داریم از طریق گزارش معاصرانش به ما رسیده سقراط به فناوري نسبتاً نوظهور نوشتن بیاعتماد بود و معتقد بود نوشتن نمیتواند ما را به پاسخ پرسشهایمان برساند. او صحبت کردن را ترجیح میداد و دلش میخواست با افرادی صحبت کند که با او مخالفاند یا دست کم به نظر میرسید که با او مخالفاند شگردش این بود که با پرسیدن سؤالات ملایم و محتاطانه به افراد نشان دهد که باورهای متناقضی دارند
سقراط عقیده داشت که بهترین راه برای از میان بردن توهمات و تشخیص مغالطات این است که استدلالهایمان را با همدیگر تبادل کنیم. او خودش این کار را به صورت چهره به چهره در میدان شهر آتن و با معتبرترین خردمندان شهر انجام میداد. شگرد مورد علاقهاش این بود که کسی را پیش از اینکه بپرسد چرا به فلان مسئله باور دارد، به طرح بحث درباره آن چیز فرامیخواند مثلاً دربارهی ماهیت عدالت یا سعادت)؛ در خلال بحث، پرسشهایی مبنایی پیش میآمد از کجا میشود این قدر مطمئن بود؟ آیا می توان وجود فلان استثنائات را توجیه کرد؟ سرانجام در اثر پرسشگری بیامان سقراط، مشخص میشد که اطمینان آغازین آن خردمند پایه و اساس چندان محکمی ندارد. هدف سقراط این نبود که کسی را سرافکنده و شرم زده کند؛ او میخواست از این حقیقت پرده بردارد که دانستههای ما بسیار بسیار کمتر از آن است که تصور میکنیم(ایان لزلی، موهبت اختلاف: راه و رسم مخالفتورزی ثمربخش، ترجمهی علی کریمی، انتشارات ترجمان علوم انسانی، چاپ اول، ۱۴۰۳، صص۶۲ - ۶۱).
@tabarshenasi_ketab