این ویدئو بوی آتش میدهد انگار جواد روی پشت بام نشسته زیر باران و پیت حلبی را از چوب هایریز و درشت پرکرده و دستهاش را روی شعله گرفته..با یک کلاه بافتنی ِ آمده روی گوشهایش .
ما گوشههای چادرمان را گره زده و انداختهایم دور گردنمان. مامان سبزی پاک میکند. بوی انار صدای مریم را برداشته، یک گنگیِ معطر تیز که از بین شاخهها خودش را پخش کرده مثل نوری اریب توی حیاط و افتاده کنار نردههای سبز که چرخ لاستیک چند پینه ای به آن تیکهداده و آقا دارد از روی ایوان بهآسمان نگاه میکند و میگوید: این هوا نمی خوابد تا صبح شاید بارش باشد.
صبح صدای موسی توتو روی آنتن نشسته ، زندگی جمعه است وامروز دیگ آش داریمیا تنور تازه ی نان یا عمه ی امینه می آید میگوید: کاش انقدر طناب نزنی نفست تنگ میشود، دختر که آنقدر نمی پرد.
در این گوشههای دورتر خیلی ها نمرده اند و ما عصر میرویم یک کافهی تازه!
بوی کتابو آتش حالا قاطی شده اند وصدای باد و درخت و بیداری هوا و ته ماندهی سبزی ها کافه را پر کردهاند و ما همچنان گوشههای چادرمان را گره میزنیم وسر یکساعتِ زنگزده ی قدیمیِ دعوا میکنیم..
#یادداشت
#سیده_تکتم_حسینی