در جست و جوی معنای زندگی
نزدیک به ده سال سابقه کار داشتم.
مدیر عامل شرکتی بودم که خودم ایجادش کرده بودم.
نماینده چند شرکت فولاد اروپایی در ایران بودم.
در دانشگاه علم و صنعت ایران مهندسی صنایع خوانده بودم و در دانشگاه صنعتی شریف کارشناسی ارشد MBA
بیشتر مشتریانم خود مدیران عامل کارخانجات تولید قطعات خودرو بودند.
آنها هم شغل خوب و تحصیلات خوبی داشتند.
اما از زندگی راضی نبودند.
این برای من شروع یک مسیر و شروع یک جست و جو بود.
سری به اینترنت زدم.
اول با لغت شادی شروع کردم
متوجه شدم شاخصی به نام شادی وجود دارد که کشورهای مختلف را با آن مقایسه میکنند.
Happiness Index
کشورهای بالای لیست کشورهای اسکاندیناوی و سنگاپور بودند.
اما این تنها شاخص و رتبه بندی نبود.
رتبه بندی دیگری دقیقا به همین نام وجود داشت که در آن فیلیپین رتبه اول بود.
دقیقتر مطالعه کردم:
رتبه بندی اول فرض کرده بود که شادی نتیجه سه متغیر است:
درآمد، سالهای عمر و میانگین سالهای آموزش
اما رتبه بندی دوم به سراغ مردم رفته بود و از آنها پرسیده بود که چقدر از زندگی خودشان راضی هستند.
این برای من کشف بزرگی بود.
این کشورهای ثروتمند نبودند که بالاترین رضایت از زندگی را داشتند.
بلکه فیلیپین با نزدیک به صد میلیون نفر جمعیت و طبیعتی سخت، و با درآمد سرانه نسبتا پایین، بیشترین رضایتمندی از زندگی را داشت.
طی چند سال به بهانههای مختلف سفرهایی به کشورهای مختلف انجام دادم و از نزدیک این مساله را بررسی کردم.
فیلیپین، کره جنوبی، سنگاپور، مالزی، امارات، عراق، ترکیه، ایتالیا، اتریش، انگلستان
در اغلب کشورها هم به مناطق شهری و هم به مناطق روستایی رفتم و با مردم صحبت کردم.
در ایران هم با خیلیها صحبت کردم.
حتی سراغ اساتیدم از جمله دکتر مشایخی و دکتر علوی هم رفتم و از آنها در مورد معنای زندگی و دلیل کار کردنشان پرسیدم.
رضایتمندی از زندگی، از ثروت ناشی نمیشد.
در مالزی برای یک سفر بین شهری منتظر قطار بودم.
قطار در زمان مشخص شده نیامد.
بیست دقیقه بیشتر باید منتظر میماندیم تا قطار بعدی بیاید.
من خیلی استرس داشتم و ناراحت بودم که چرا قطار نیامده.
اما مردم هیچ استرس و نگرانی نداشتند.
با آرامش روی زمین نشسته بودند و کتاب میخواندند.
بیست دقیقه بعد باز هم قطار نیامد.
اما مردم آرام به نظر میرسیدند.
فقط من بودم که استرس داشتم و ذهنم به هم ریخته بود.
کمی آن طرفتر در سنگاپور، مردم با اینکه وضع مالی بسیار بهتری داشتند، سریع حرکت میکردند تا از قطار زندگی جا نمانند و استرس در وجودشان کاملا نمایان بود.
در فیلیپین، دو راننده تاکسی نوبتی ۲۴ ساعت روی یک ماشین کار میکردند تا ۲۴ ساعت بعدی را به تفریح بگذرانند. هیچ پس اندازی نداشتند و به فکرش هم نبودند، اما از زندگی بسیار راضی بودند.
مثالها زیاد است و در چنین متنی امکان ذکر تمام موارد نیست.
رضایتمندی از زندگی ترکیبی از عوامل درونی و بیرونی بود.
و البته نقش عوامل درونی بسیار بیشتر
به مطالعاتم در این زمینه ادامه دادم
دانشی که از تفکر سیستمی داشتم را به کار گرفتم
در زمینه «اصالت» و مباحث دیگری هم شاگردی کردم
و به این ترتیب کارگاههای «در جست و جوی معنای زندگی» و «طراحی مسیر زندگی» به وجود آمدند.
ابتدا در دانشگاه الزهرا و بعد در دانشگاه صنعتی شریف و بعدتر به صورت کارگاههای آنلاین این دورهها را برگزار کردم.
در مورد این کارگاهها در این ویدیو بیشتر گفتهام:
https://www.aparat.com/v/1GSZMاز فردا جمعه ۱۴ اردیبهشت هم به امید خدا یک اجرای دیگر از این کارگاهها را به صورت آنلاین آغاز خواهیم کرد.