⭕️جنگهای سیستمی
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۸
دکترین رسمی تفنگداران نیروی دریایی آمریکا تحت عنوان جنگیدن (۱۹۹۷) در دسترس عموم است و خواندنش میتواند جالب باشد. از نظر این جزوه،
جنگ یک فرایند اجتماعی تعاملی است که در آن یک نیرو میکوشد اراده خود را بر نیرویی دیگر تحمیل کند. بدین ترتیب در دکترین کتاب جنگیدن تأکید اصلی بر نابود کردن نیروی مخالف از نظر فیزیکی و تحمیل تلفات جانی یا خسارات تجهیزاتی نیست، بلکه نابود کردن اراده جنگیدن در قوای دشمن است.
هدف این است که انسجام سازمانی دشمن تا حد امکان از بین برود به طوری که یکایک عاملان نتوانند به صورت کالبدی منسجم و هدفمند عمل کنند و به جای آن منافع فوری خودشان را مد نظر بگیرند. با این کار قابلیت سازمانی قوای دشمن حتی با داشتن شمار زیاد و تجهیزات فراوان فرو میپاشد و در واقع ارتش دشمن یک سازمان اجتماعی که دارای قابلیت اقدام هدایت شده است به تودهای از افراد تبدیل میگردد [از کتاب توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت، ترجمه جعفر خیرخواهان و مسعود درودی، ص ۱۳۴].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
یکی از جنبههای کلیدی دکترین جنگیدن، درک عمیق از این نکته است که
سازمانها، از جمله نیروهای نظامی، به عنوان سیستمهایی از اجزا و عوامل عمل میکنند که برای رسیدن به هدفی مشترک با یکدیگر در تعاملاند. هر گونه تضعیف در تعامل و هماهنگی این اجزا منجر به فروپاشی کلی سیستم میشود. در سطح عملیاتی، این به معنای بهرهگیری از انواع ابزارها برای تخریب این تعاملات و هماهنگیها است.
تحریمهای اقتصادی به عنوان یکی از ابزارهای مهم برای تضعیف سیستم رقیب، نقشی اساسی در نابودی اراده و توانایی آنها برای جنگیدن ایفا میکند. با کاهش توان اقتصادی، رقیب نه تنها قادر به نوسازی و بهروزرسانی تجهیزات نظامی خود نخواهد بود، بلکه نیروی انسانی آن نیز تحت فشارهای مالی و معیشتی انگیزهای برای جنگیدن نداشته و
حتی ممکن است به سادگی با پیشنهاد مالی به نیروی نفوذ دشمن تبدیل شود.
علاوه بر این، تحریمها در کنار خطاهای سیاستهای اجتماعی داخلی دولتها، باعث
کاهش سرمایه اجتماعی و تخریب رابطه بین دولت و ملت میشود. زمانی که این رابطه تضعیف شود، افراد دیگر حاضر به فداکاری برای اهداف کلان سیستم نخواهند بود و منافع فردی خود را بر منافع جمعی ترجیح میدهند. بنابراین انسجام و یکپارچگی مورد نیاز برای شکلگیری قابلیت دفاع و حمله به سادگی از بین میرود.
اما چه باید کرد؟ وقتی نقاط حمله مشخص است، عقلانی است که اولویت دفاعی هم باید معطوف به همان نقاط باشد:
۱-
تقویت رشد اقتصادی از طریق رفع تحریمها، جذب سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، گسترش صنایع نوآور و تکنولوژیمحور، و توسعه زیرساختهای اقتصادی کلان، میتواند پایداری و توانایی جامعه را در مقابله با تهدیدات در بلندمدت افزایش دهد.
۲- برای
افزایش سرمایه اجتماعی، باید اعتماد میان مردم و دولت تقویت شود. این هدف میتواند از طریق شفافسازی فرآیندهای حکومتی، مشارکت دادن نخبگان در تصمیمگیریهای کلان، افزایش پاسخگویی مسئولان، و بهبود خدمات عمومی حاصل شود.
بدیهی است که دادن شعارهای حماسی و ابراز احساسات عمومی، بسیار سادهتر از انجام دو گزینه بالاست.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.center/systemdiary