پنجࢪه باز بود. دسته گل لالــہ و ࢪز بࢪ زمینــہ آسمان آبـے و نوࢪ تابستانـے تابلوهاے ماتیس ࢪا بهخاطࢪش مـےآوࢪد و حتی به نظࢪ میࢪسید گلبࢪگهای زࢪدی ڪــہ بࢪ چاࢪچوب پنجࢪه افتادهاند به ظࢪافت از قلم موے استادے بزࢪگ تࢪاویدهاند. لیدے ال از ࢪنگ زرد بیزاࢪ بود و تعجب میکࢪد ڪــہ چگونــہ این گلها به آن گلدان دوࢪه مینگ ࢪاه یافتــہاند. ࢪوزگارے گذاشتن هیچ دستهگلـے دࢪ خانــہ بـےاجازه و تایید او میسࢪ نبود. اما اینڪ زنـے بود سالخوࢪده و بــےاعتنا و گوشــہ گیࢪ. ⠀ׄ . –𝐿𝒶𝒹𝓎 𝐿
یادت باشد دختࢪم تو سࢪد و بـےاعتنایـے… دست یافتنـے نیستـے… همیشــہ دوࢪ از دستࢪس باقـے مـےمانـے… الههاے هستـے ڪــہ بــہ تنهایـے دࢪ المپ خودت نشستهاے… هیچڪس نباید پیشت بــہ خود جࢪات و جساࢪت بدهد… فقط باید از دوࢪ توࢪا ببینند و بــہ احتࢪام ستایشت ڪنند. ⠀ׄ . –𝐿𝒶𝒹𝓎 𝐿