سعیدرضا :
علی با توپ ی جا نشسته و به سعید نمیدتش
اخماش توی اهمه و به سعید نگاه نمیکنه تا اینکه سعید دست میزاره رو نقطه ضعفش
سعید : نااز..بلامیسر..پیشی کوچولوی عزت..قهر نکن دیگه...بیا بریم تمرین...پاشو پسرکم
سعی میکنه جلوی لبخندش رو بگیره اما نمیشه و خط لبخندش رو برای سعید به نمایش میزاره که باعث میشه دل سعید براش ضعف بره و خط لبخندش رو گاز محکمی بگیره
علی : سعیییید هزار بار گفتم گازم نگیییر
سعید : منم هزار بار گفتم وقتی اینطوری میخندی نمیتونم خودمو دربرابر کیوت بودنت کنترل کنم جهان من