اسپینوزا در حمله به رشتۀ ایدئولوژیکی اولیۀ اندیشۀ خودش، از تجربهای سیاسی به همان اندازه قدرتمند که از حیث نظری بدیع و متفاوت، دفاع میکند: تجربهای که یادآور نام ماکیاولی و آلتوسیوس است. ماکیاولی: «شهریاران تنها به یاری نیروهای مزدور میتوانند مردمانشان را سرکوب کنند؛ و از هیچ چیز به اندازۀ استقلال ارتش شهروندانی که با شجاعت، مشقت و خونشان آزادی و شکوه را برای دولت خویش به ارمغان میآورند نمیترسند.» آلتوسیوس: این صرفاً مقاومت، یا به دیگر سخن، بسط و سازماندهی حق مقاومت است که مؤسس حاکمیت است؛ در نتیجه، بهوضوح مفهوم حاکمیت مندرج در مفهوم تأسیس (به معنای حقوقی) است. این منابع، با همۀ وزن مبارزات انقلابی و آزادیخواهانه نهفته در پس آنها، از اندیشۀ جمهوریخواهانۀ اومانیسم تا پروتستانهای مبارز علیه سلطنت، با تعریف اسپینوزایی از قرارداد اجتماعی در حکم «قدرت و ارادۀ همگان» (the power and will of all) همنوا هستند؛ و این تقریباً همچون نسخهای پیشگویانه از موضعی بهغایت جدلی علیه مفهوم «ارادۀ عمومی» (general will) است.
@Spaph
- آنتونیو نگری