همه چیز با یک تماس شروع شد...
اواسط اسفند ماه بود که خبر رسید، شده است آنچه مقدر شده بود...
در تب و تاب عید و مقدمات قبل از آن، عده ای دل را هوایی دیار عشق کردند و بُریدند و خود را به سر منزل معشوق رساندند.
این ما بودیم که راهی شدیم
راهی منزل نور...
این تنها یک سفر نبود؛ رساله ای بود بر پیچیدن نامه اهل یقین و مُهری بر پای ایمان
آنجا مشتی خاک نبود بلکه دریایی از وفا بود که در رشته عمل رخ نشان می داد
آنجا ایمان در قالب اثبات چهره نمایان میکرد
و این روزی ما بود که فرق داشته باشیم
که در بی خبری دنیا ما با خبران عالم باشیم
آن شب که طومار سرنوشت پیچیده می شد
منت نهاده شد و مارا برگزیدند و این یعنی فرق داشتن، خاص بودن، از نگاه معشوق و چه زیباست این برگزیدگی...
ما انتخاب شدیم و حالا باید تا پای عمل سخت بمانیم
همانطور که ابراهیم هادی ها و همت ها و باکری ها ماندند
انتخاب شدیم چون او خواست و حالا این مائیم که باید معرفت را به تنها بازمانده ایمان نشان دهیم.
گرهی از فرجش دست تو افتاده، غفلت نکن که عشق در یک قدمی است...
و حالا تاریخ دوباره تکرار میشود
دوباره میدان کارزار و انچه نیاز این میدان انسان شناسی است، عباس است
باید در رکاب امام زمانت عباس باشی تا خریداری ات کنند
روزی انتخاب شدی و حالا در شروع این مسیر باید به خودت و به او که سر منشا خوبی هاست ثابت کنی هستی، می مانی و از خودشانی
رزق و روزیمان را برگزیدند و چه بهتر از انکه برگزیده معشوق باشی
دلمان تنگ است و دست کوتاه
هنوز عطر و بوی غروب
شلمچه در تار و پود وجود حس میشود
همانجا که دورا دور رو به حرم عشق ایستادیم و سلام دادیم
این سلام و این دورادوری بیشتر مارا سوزاند
وای که چقدر فراغ درد آور است
بغضی به وسعت نبودنت دارم
عجب دردی داری...
و در ادامه پوسترهای خودسازی را خواهیم فرستاد تا دست در دست هم وفادار این عهد بمانیم
همان عهدی که روزی در
#طلائیه و شبی در
#شلمچه میان ما و معشوق بسته شد
باشد که این آخرین سال انتظار باشد
اللهم بحق الزینب عجل الولیک الفرج
🙏🏻🌙 @solook_eshgh