یه روز یه آقای نقاش بود که نمیتونست فکرها و احساساتش رو با کلمات بیان کنه. برای همینم زود از کوره در میرفت و عصبانی میشد.
یه روزی تصمیم گرفت پالت و بومش رو برداره و با استفاده از نقاشی حرف بزنه. از وقتی این کارو کرد دیگه مثل قبل عصبانی نمیشد و تبدیل شد به یه آدم آروم و مهربون. بنابراین پشت تمام نقاشیهای اون یه داستان وجود داره که نتونسته با کمک کلمات بیانش کنه. من تعدادی از این نقاشیها رو براتون اینجا گذاشتم تا شما داستان اونا رو حدس بزنین. ممکنه این تصاویر همهشون به یه قصه مربوط باشن و یا اینکه هر کدوم یه داستان جدا داشته باشند. ولی اگه فکر میکنید به هم مربوط اند اونا رو به ترتیبی که میخواین بچینین و داستانش رو تعریف کنین و در قالب پیام صوتی برام بفرستین.
اسم آقای نقاش: هنری روسو.