🌃 شبهای استانبول
🔸 قسمت یازدهم
🔹 مهمانِ میزبان پیامبر صلی الله علیه و سلم
✍ حسین سلیمانپور
چه جانهای پاکی در این شهر (استانبول) آرامیدهاند. ابوایوب انصاری یا به قول خود ترکها سلطان ایوب. صحابی و میزبان پیامبر خدا در بدو سفر تاریخی پیامبر و یار غارش ابوبکر صدیق از مکه به مدینه. او هفت ماه و تا زمان ساختن اولین حجره برای پیامبر از رسولالله صلیاللهعلیهوسلم میزبانی کرد.
در حمله مسلمانان برای گشودن قسطنطنیه، ابوایوب با لشکری که امیر معاویه به فرماندهی پسرش یزید برای تسخیر این دژ فرستاد ابوایوب در صفوف مجاهدین قرار گرفت. سال 52 هجری قمری. در مسیر بیمار و علامات مرگ بر او ظاهر شد. یزید بر بالینش آمد و حالش را پرسید. گفت: وقتی مُردم، جنازهام را با خود ببرید و به آخرین نقطهای که رسیدید، آنجا دفن کنید. و یزید چنین کرد و اکنون قبر ابوایوب در کنار دیوارهای قسطنطنیه و نزدیک دروازهٔ فتح، همان دروازهای که سلطان فاتح از آن وارد شهر شد، و در کنار خلیج شاخه طلایی قرار دارد و چه میزبانیِ خوبی میکنند این ترکها از میزبان پیامبر خدا.
ترکها به ابوایوب انصاری، سلطان ایوب میگویند. گویا به گونهای معتقدند اولین فاتح قسطنطنیه و اولین سلطان این شهر ابوایوب انصاری است و چه احترامی قائلاند برای این صحابی پیامبر.
در مسجد سلطان ایوب که آن هم به دستور سلطان محمد فاتح ساخته شده است، مقبرهٔ ابوایوب در حیات مسجد و پشت به قبلهٔ آن است و چه معنویتی دارد این مکان. شلوغترین مقبرهای بود که در استانبول دیدم. مردم به آرامی میآیند و فاتحهای نثار روحش میکنند و میروند.
بر تابلویی که جلوی مقبره کار گذاشتهاند نوشته شده است که قبر ابوایوب قبل از فتح قسطنطنیه و در زمان حکومت رومیان، حتی برای مسیحیان نیز محترم بوده و تقدس داشته است و آنان طبق عقیدهٔ خودشان برای طلب باران آنجا به نیایش میپرداختهاند!
استانبول هنوز هم عدهٔ قابل توجهی از مسیحیان را در خود جای داده است. این روزها مصادف با تحویل سال جدید میلادی و همزمان با اعیاد کریسمس است.
روزی که برای دیدن میدان تقسیم (تکسیم) رفتیم، طبق رسمی که عموم افرادی که به استانبول میآیند در خیابان استقلال، پیادهروی کردم. خیابانی خالی از وسایل نقلیه و مملو از جمعیت. ناگاه خودم را در مقابل یکی از مهمترین کلیساهای استانبول دیدم. کلیسای «سنتآنتوان» که او را مردم به نام کلیسای «آنونیو دی پادووا» نیز میشناسند. عظمت ساختمان و معماریِ سبک ایتالیایی آن چشم هر بازدیدکنندهای را خیره میکند. هم صحن و هم داخل کلیسا شلوغ بود. در سمت راست کلیسا مجسمهی یک مرد (عیسی) و زن (مریم) و کودک شیرخوار (؟) در کنار یک الاغ خودنمایی میکند. گمان میکنم مجسمهٔ همان خری است که در افسانههای عامیانه مردم ما معروف است که «خر عیسی صد بار مکه رفت و وقتی برگشت همان خر بود» که یحتمل این افسانه هم برگرفته از شعر سعدی باشد که میگوید: خر عیسی گرش به مکه برند / چون بیاید هنوز خر باشد.
به مناسبت کریسمس کلسیا را بسیار آذین بسته بودند و درختان کاجِ کریسمس در قسمت جلوی آن خودنمایی میکرد. بوی بخور، دماغ را میزد و در دو طرف ورودی آن شمعهای روشن، صحنهٔ جالبی ترسیم کرده است. نقاشیهای بزرگی از مسیح و مریم بر دیوارهای کلیسا خودنمایی میکرد. چند تن از مؤمنانِ مسیحی بر روی صندلیهای چوبی نشسته بودند و به گونهای داشتند عبادت میکردند. یک زوج که ژاپنی هم به نظر میرسیدند، در کنار یکی از مجسمههای عیسی مسیح در حال تعظیم بودند.
از میدان تقسیم یا تکسیم گفتم، اجازه بدهید چند جمله برای معرفی آن نیز بنویسم. در این سفرنامه سعی کردهام به جای آنکه معلومات «ویکیپدیا» را برای شما بازنویسی و نشر کنم، بیشتر از مشاهدات خودم بنویسم؛ به همین خاطر تاکنون در توصیف ابنیهٔ تاریخی از اینکه فلان بنا چند متر پهنا و چند وجب ارتفاع دارد، ننوشتم. فقط از چیزهایی که دیدم گفته و میگویم.
البته اینجا برای توصیف میدان تقسیم و خیابان استقلال سری به ویکیپدیا میزنم، نوشته است «این میدان شناختهشدهترین و معروفترین مرکز مدرن شهر استانبول است. میدان تکسیم قلب استانبول مدرن در نظر گرفته میشود.»
یادبود جمهوریت که توسط پیکرتراش مشهور ایتالیی ساخته شده است در سال 1928 در این میدان نصب شده است.
ادامه دارد...