🌃 شبهای استانبول
🔸 قسمت دهم
🔹 کودتایی که ناکام ماند
✍ حسین سلیمانپور
▫در قسمت قبل از انتخابات گفتم، بگذارید اندکی بیشتر توضیح دهم. نتیجهی انتخابات آزاد به آنچه گفتم ختم نمیشود؛ ترکیهای که ارتش آن به کودتا عادت کرده بود، در نتیجهی همین انتخابات آزاد توانست از این معضل هم به سلامتی عبور کند. منظورم کودتای نافرجام 2016 علیه اردوغان است. تصورش را بکنید، نیمههای شب و تو(ی حاکم) از همه جا بیخبر و در سفر، ناگاه مجری تلویزیون با تو تماس میگیرد که کجایی که دارد علیه تو کودتا میشود! و تو در یک پیام تصویری از مردم میخواهی جلو این کودتا را بگیرند و آنان هم به خیابان آمده دست خالی به مقابله تانکها و هلیکوپترها میروند و نمیگذارند آن فاجعه اتفاق افتد!
▫شهرداری مرکزی استانبول در محله فاتح است. در آن شب، کودتاگران ساختمان شهرداری را تصرف میکنند و بر روی مردمی که به میدان میآیند آتش میگشایند و تعدادی کشته میشوند. اکنون حکومت اردوغان به پاس شجاعت آنان، عکس تمام حدود صد کشته آن شب را در کنار ساختمان شهرداری بر روی بیلبوردی بزرگ نصب کرده است. زمانی که از کنار ساختمان بزرگ شهرداری استانبول بگذرید، علاوه بر این عکسها چیزی دیگر توجه شما را به خود جلب میکند؛ مجسمه چند نفر که در کنار برکهی روبروی شهرداری در حال وضو گرفتناند. در کنار مجسمهها در تابلویی داستان آن افراد را اینگونه توضیح داده است: شب واقعه (کودتا) مردم که برای دفاع از حکومت به خیابان میآیند دست خالیاند. اوضاع نابسامان است. آنان به خیابان آمدهاند که به قیمت جانشان از حکومتشان دفاع کنند. میدانند که در میدانی خطرناک پای گذاشتهاند. میدانند که خواهند مرد، پس چه بهتر که با وضو بمیرند. آستین بالا میزنند تا کنار برکه وضو بگیرند. کودتاگران سینهشان را نشانه میروند و همانجا جانشان را میستانند. آنان با خون خود از حاکمشان دفاع میکنند. کودتا ناموفق است و ره به جایی نمیبرد. و این دقیقا همان نسخهای است که شاعر، سخندان و جامعهشناس بزرگ فارسی زبان، سعدی شیرازی قرنها پیش به حاکمان تجویز میکند که به جای جمعآوری ظالمانه لشکر و سلاح، بهترین راهِ مبارزه با دشمن، رعیتپروری است.
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست / دوستدارش روز سختی دشمن زورآورست
با رعیت صلح کن وز بیم خصم ایمن نشین / زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست
▫اقامت نه روزه در استانبول فرصت مناسبی به من داد تا جاهای دیدنی این شهر را به خوبی و حوصله ببینم و به مطالعهاش بنشینم. استانبول قطب گردشگری دنیاست. روزانه هزاران نفر از سرتاسر جهان برای دیدن این شهر 16 میلیونی از زمین و آسمان وارد آن میشود.
این شهر سخاوت بینظیری دارد. هر کس به دنبال هر چه باشد در این ابرشهر مییابد. یکی مثل من مشتاق و شیفتهٔ دیدن اماکن تاریخی و اسلامی است. اینقدر اماکن تاریخی در خود جای داده است که شوق من را اشباع کند. دیگری برای تجارت به این شهر میآید، فضایی آزاد برای تجارت مییابد. آن یکی برای تحصیل میآید و دروازههای مدارس و دانشگاههای استانبول و ترکیه را بر روی خود باز میبیند. دیگری برای سیاحت میآید و چه چشماندازهای زیبایی در این شهر میبیند.
▫اهمیت این شهر برای من از آن جهت زیاد است که مدفن مجاهدان و سلحشورانی است که روزی دنیا در مقابل ابهت و شوکت آنان سر تعظیم فرود آورد.
سلطان محمد فاتح، سلطان سلیمان قانونی که اروپا یک شب از هیبتش خواب راحت به چشم نداشت.
سلطان یاووز سلیم که با صفویه پنجه در پنجه افکند و با قدرت و جسارتش دنیای اسلام را متحد ساخت و هم زمان سه لقب پر افتخار سلطان، امیرالمؤمنین و خادمالحرمین را جلو اسمش ثبت کرد.
سلطان عبدالحمید که تا زنده بود، به قدر یک پوست گاو از سرزمین مقدس فلسطین عزیز را به یهود و صهیونیست نداد. بیدلیل نیست که اکنون که بر سر قبر هر یک از اینان میایستم و فاتحهای میخوانم، بیاختیار اشک از دیدگانم جاری میشود. با خود میاندیشم کاش و صد کاش دوباره این ابرمردان زنده میشدند تا نمیگذاشتند این همه خفت و حقارت از طرف تعدادی صهیونیست بیسر و پا و ایادیشان به ما برسد.
و براستی اگر امروز سلطان محمد فاتح، سلطان سلیمان قانونی، سلطان سلیم و یا بسیاری از این بر خاک خفتگان زنده بودند، حال و روز زنان و کودکان و مظلومان غزه اینگونه نبود. من میپندارم اگر اینان سر از خاک برآورند، اولین کاری که بکنند، قبل از هر اقدامی علیه کفار، به نبرد و مقابله با حکام خودفروخته و واداده جهان اسلام خواهند پرداخت.
ادامه دارد...