شبهای استانبول
🔸 قسمت ششم
🔹فاتحه ای بر قبر سلطانِ فاتح
✍ حسین سلیمانپور
▫قبل از اینکه هر مقصد دیگری را انتخاب کنیم، بر خود لازم میدانستم فاتحهای بر قبر سلطان صاحب نام اسلام، غازی و مجاهد، سلطان محمد فاتح بخوانم. او که توانست با جسارت و شجاعت خود در 23 سالگی آرزوی محقق نشده چند قرن مسلمانان را برآورده سازد.
سلطانی که قسطنطنیه، پایتخت بیزانس و ابرشهر جهان مسیحیت را فتح کرد و وعدهٔ پیامبر اسلام که «لَتُفْتَحَنَ الْقُسْطَنْطِينِيَّة، فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا، وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ» را محقق ساخت و افتخار بزرگ بهترین لشکر را برای لشکر خود، و بهترین امیر را برای خودش، تا قیام قیامت و تا زمانی که این چرخ دوّار و روزگار غدّار در چرخش است، ثبت کرد.
▫پیکر گرامی این سردار شجاع اسلام، پشت قبلهٔ مسجدی که خودش بنیاد نهاده آرمیده است. روی مقبرهٔ سلطانِ فاتح، تمثال عمامهٔ سلطانی نصب شده است.
فاتحه و اخلاصی نثار روانش میکنیم و به طرف مسجد سلطان سلیمان قانونی به راه میافتیم، دیگر مسجدی که در عظمت و بزرگی چشم هر بینندهای را خیره و جذب خود میکند. چند خادم آقا و خانم در حال نظافت مسجداند. ترکها توجه ویژهای به تمیزی مساجدشان دارند. گرچه آمد و شد در مساجدشان خصوصاً مساجد بزرگ و تاریخی بسیار زیاد است، اما بهشدت تمیز و شستهرفتهاند. لحظاتی در مسجد مینشینیم و به آیاتی از کلام الله مجید را تلاوت میکنیم. قبلهٔ اینجا، تقریباً خلاف جهت قبلهٔ ما در خراسان است. در خراسان قبله به سمت غرب و عموماً جنوب غربی واقع شده است، اما اینجا به طرف تقریباً جنوب شرقی. به همین خاطر از شیشهٔ پنجرههای مسجد از سمت قبله، نور نرم خورشید صبگاهی بر زمین مسجد میتابد و نقطهای را که نشستهام گرم کرده است.
▫در ترکیه چون انرژی بیشتر وارداتی و گران است، مردم از حداقلها استفادهٔ حداکثری را میبرند. سیستم گرمایشی اکثر مساجد به گونهای طراحی شده است که با کمترین میزان تولید گرما، بیشترین احساس گرمی به شما دست دهد. به این صورت که پکیج گرمایشی را به جای اینکه بر دیوار نصب کنند، آن را به صورت شبکهای از زیر فرش و دقیقاً در جاهایی که نمازگزاران روی آن صف میبندند، قرار دادهاند و شما وقتی در صف نماز میایستید، گرما از کف پا تا فرق سرتان نفوذ میکند و کاملاً گرم میشوید.
▫از مسجد بیرون می آییم و راه مان را ادامه می دهیم. قبلا گفتم که محلهٔ فاتح در قسمت اروپایی شهر استانبول قرار دارد. وقتی کنار تنگهٔ بُسفُر و در محل انفصال و جدایی خلیج شاخه طلایی قرار میگیریم، آسیا آن طرف تنگه و روبروی ما قرار دارد. تنگهٔ بسفر، دریای مرمره را به دریای سیاه وصل میکند و خلیج شاخه طلایی، استانبول اروپایی را تا چند کیلومتر به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکند.
سلطان محمد فاتح در وقت محاصرهٔ قسطنطنیه، در آن اقدام معروف و متهورانهاش، کشتیهای خود را از طریق خشکی به داخل همین خلیج آورد و لشکرِ تا دندان مسلح بیزانس را که ورودی خلیج را محکم بسته بود، غافلگیر کرد.
▫قایقها و کشتیهای بیشتر تفریحی در آبهای زلال و نیلگون تنگه بسفر و خیلج شاخه طلایی در حرکتند و تعداد قابل توجهی از مردم با قلاب ماهیگیری در حال صید ماهی. نمیدانم کارشان تفریحی و سرگرمی است یا گونهای شغل و درآمد، ولی با تلاش و کوششی که آنان دارند، نمیتواند تنها یک سرگرمی باشد.
▫راه خود را به طرف شمال در پیش میگیریم. تنگهٔ بسفر در سمت چپ و دیوارهای باستانی قسطنطنیه در سمت راست ما قرار دارد و چه دیوارهای بزرگ و با عظمتی! و چه همت و ارادهی پولادینی داشتهاند آنان که در طول تاریخ تلاش کرده بودند از این دیوارها بگذرند و وارد این دژ مستحکم شوند!
▫فتح قسطنطنیه توسط مسلمانان گرچه دیر و زود داشت، اما سوخت و سوز نداشت. این قلعهٔ مستحکم و در عین حال حیاتی باید فتح میشد. راه دومی هم وجود نداشت. مهمترین دلیل اینکه، پیامبر اسلام ـ که درود و سلام خدا بر ایشان باد ـ بشارت فتح آن را به امت خود داده بود.
▫ پیامبر به یاران خود گفته بود که «خسرو» (کسری) یعنی پادشاهی ایران و «کایسار» (قیصر) امپراتوری روم را به زانو در خواهید آورد. این دو وعدهٔ پیامبر خیلی زود محقق شد؛ کمتر از یک دهه از وفات پیامبر. و چنان زود و برقآسا که حتی خود مسلمانان فکرش را نمیکردند. قسطنطنیه اما چغر و بد بدن بود، مقاومت میکرد و بهراحتی دم به تله نمیداد. نه سالها، بلکه قرنها. ولی هیچگاه مسلمانان بیخیال گشودن آن نشده بودند. مسلمانان از زمان خلافت حضرت عثمان ـ که خدا از او راضی باد ـ برای تصرف این شهر دندان تیز کرده بودند. یک حمله در زمان حضرت عثمان، و حملهای دیگر در زمان امیر معاویه رخ داد. سلیمان بن عبدالملک دوباره محاصرهاش کرد، بعدها هم این شهر بارها توسط مسلمانان محاصره شد، ولی نتیجهای حاصل نمیشد.