View in Telegram
🌃 شب‌های استانبول 🔸 قسمت چهارم 🔹اینجا استانبول است حسین سلیمان‌پور اکنون و بعد از سه ساعت پرواز به استانبول رسیده‌ایم. دیگر از خاورمیانه، این سرزمین عجیب و پرآوازه خارج و در بخش اروپایی استانبول و در گوشه‌ای از خاک قارهٔ سبز فرود آمده‌ایم. همین که گوشی به اپراتورهای ترکیه اتصال یافت، سیل تبلیغات پیامکی از طرف همراه اول سرازیر شد و به من حالی کرد که دیگر مواظب خودم باشم که اگر آنجا حرف زدن هزینه معنوی دارد، اینجا هزینه‌اش مادی است؛ هر دقیقه مکالمه با شماره‌های ایران یازده هزار تومان و با شماره‌های ترکیه هفت هزار تومان. همچنین تذکر می‌دهد که هر پیامکی که به ایران بفرستی چهار هزار تومان ناقابل برای تو آب می‌خورد و مگر این پیامک‌ها با هواپیما می‌روند که این قدر گرانند! فرصت فکر کردن به بسته‌های پیشنهادی اپراتور وطنی نیست. از هواپیما پیاده می‌شوم و عکس تبلیغاتی چسبیده بر تونل راهروی خروج از هواپیما به من می‌گوید که در کشور دیگر و در سرزمین متفاوتی هستم و باید چشم‌ها را درویش کنم! تا دوستانِ میزبان به فرودگاه برسند دمی در گوشه‌ای از سالن انتظار روی صندلی‌ای می‌نشینم. فرودگاه استانبول بزرگ و بسیار خاص و با عظمت است. روزانه هزاران مسافر در این فرودگاه جابه‌جا می‌شوند. در فرودگاه استانبول انسان‌هایی با رنگ‌ها و تیپ‌های مختلف و متفاوت به چشم می‌خورند که نشان از تنوع مسافران دارد. بعد از لحظاتی، میزبان که از دوستان بنده و ساکن استانبول است (جناب دکتر عبدالغنی کردی) و یک دوست دیگر که مثل بنده در اینجا مسافر است (جناب مولوی ثناءالله شهنواز)، سر می‌رسند و بعد از صرف قهوه‌ای استانبولی به طرف محل اسکان حرکت می‌کنیم. به قول یکی از دوستان، استانبول شهری است که برای هر کس شگفتانه‌ای دارد. مسافرین این شهر با اهداف و مقاصد مختلف و متعددی به آن سفر می‌کنند. برخی برای تجارت، گروهی برای تحصیل، عده‌ای برای تفریح و باز این‌ها هم مختلف‌اند؛ برخی برای دیدن آثار تاریخی این شهر می‌آیند، گروهی برای لذت بردن از آب و هوا و جاذبه‌های تفریحی آن و... و عجیب آنکه آغوش استانبول برای همه باز است. شهری با قریب به 16 میلیون جمعیت و خوابیده بر خاک آسیا و اروپا، به انسانی می‌ماند که دراز به دراز خوابیده و سر و بخشی از بالاتنه‌اش در اروپا و الباقی بدنش در آسیاست. کانال بُسفُر هم از میانهٔ شهر می‌گذرد! از مسیر تقریباً خلوتی می‌گذریم و به محل اقامت‌مان می‌رسیم. و چه شانسی! اقامت ما جایی‌ست در دل منطقهٔ «فاتح» استانبول. فاتح، همان شهر قسطنطینیه قدیم است، جایی که سال‌ها پایتخت امپراتوری روم شرقی بوده و یکی از مهمترین مراکز مذهبی دنیای مسیحیت از جمله کلیسای معروف «ایاصوفیه» در دل آن جای گرفته است. علاوه بر دیوارهٔ طبیعی آن یعنی دریا، دیواری سه لایه و مستحکم شهر را احاطه و آن را به دژی مستحکم و نفوذناپذیر تبدیل کرده بود. این شهرِ مهم بعد از تلاش زیاد در مقابل ارادهٔ آهنین سلطان جوان، ولی مصمم و بااراده عثمانی، یعنی سلطان محمد دوم و لشکریانش سر تعظیم فرود آورد و تسلیم و تسخیر شد. ترک‌ها به سلطان محمد به سبب این شاهکار مهم و کار کارستان، لقب فاتح دادند. اکنون و بعد از قرن‌ها هنوز این منطقه که در داخل دیوارهای شهر قدیم قسطنطنیه قرار دارد و منطقهٔ بزرگ و مهمی هم به حساب می‌آید به منطقه یا محلهٔ فاتح نام‌گذاری شده است. از بخت خوب بنده محل اقامت ما وسط همین محله، جایی در چند صد متری مسجد و مجتمع بزرگ سلطان محمد فاتح است. پاسی از شب گذشته است و الان تنها چیزی که می‌چسبد خواب است. دوستی (مولوی ثناء‌الله شهنواز) که قرار است این چند روزِ اقامت در استانبول را همراه هم باشیم، قبل از اینکه سر بر بالین بگذارم می‌گوید: فردا با پیاده‌روی در استانبول چطوری؟ می‌گویم: سرم برای پیاده‌روی می‌خارد. می‌گوید: وجب به وجب و قدم به قدم این شهر و خصوصاً این منطقه ارزش دیدن دارد. قرار شد فردا نماز صبح را در مسجد باشکوه سلطان محمد فاتح (جامع فاتح) بخوانیم و سفر به دور قسطنطنیه را آغاز می‌کنیم. ادامه دارد...
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily