دوانده ما را هوای شوقت به رنگ رم کردن غزالی
هلاک وصلم چنان که افتد به چشمه ای کوزه ای سفالی
بریده ای ناف آرزو را به تیغ دوری ز روز اول
کدام مطلب کجاست حاجت چه طرز دعوی و کو سوالی
بلوغ امکان به بندگانت دمیده از فیض خاص و عامت
چنان که در ساحت بلندت رسیده نقص مرا کمالی
بجز در آیینه مثالش ظرافت آن دهان که دارد
کسی بدان لب نمی برد راه اگر نگوید سخن به سالی
شکست معنی، گداخت دفتر، گذشت جوهر، گسیخت مطلب
دو شیشه پر کن شراب و ما را ببر سوی خانه های خالی
بلوغ حسرت منم که اینجا قیامت روز حشر دارم
هزار کام از تو برگرفتم ولی نرفت از دلم ملالی
.
#محمد_سهرابی#معنی_زنجانی #معنی #محمد_سهرابی_معنی.
@sohrabimohammad