⭕️ علی بن موسی الرضا، علیهالسلام،
#شاه یا
#امام؟! (۲)
پارسال یادداشتی نوشتم با عنوان «علی بن موسی الرضا، علیهالسلام، شاه یا امام؟!»
👇https://telegram.me/smjmiry/55بازخوردهای متنوعی گرفتم و وعده دادم پاسخ نقدها را بدهم.
🔻 یکی از رفقا از یادداشتم بوی دعوای «تشیع علوی، تشیع صفوی» استشمام کرده بود. خدا دکتر
#شریعتی را بیامرزد. من هم نقدهایی به آن دیدگاه بلند دارم، اما انکار نمیشود کرد که تشیع صفوی، بی آن که بخواهیم بر آن بتازیم، بهرهای به قدر وُسع از تشیع ناب داشته و با برخی ملاحظات زمانه مناسبت داشته است. دست علمای آن عصر را هم باید بوسید اما باب ارزیابی میراث ایشان را نباید بست.
🔻 عده زیادی، به معنای لغوی یا کاربرد تاریخی و حدیثی «سلطان» اشاره کرده بودند. که سلطان یعنی حجت، برهان، قدرت، حاکم و... . یا گفته بودند این یک «استعاره» روشن و ساده است نه یک عنوان رسمی.
ولی ما درباره لغتنامهها گفتگو نمیکنیم. داریم درباره کاربرد اصطلاحی امروزی سلطان حرف میزنیم. سلطان، امروز برای مردم معنای پادشاه (حاکم مطلق و مبرا از پاسخگویی یا حاکم دارای شکوه و جبروت) میدهد. دقت دارید چرا مردم این لفظ را علاوه بر امام اول، سوم، هشتم و دوازدهم (علیهم افضل صلوات الله)، برای دیگر امامان مثلاً امام باقر (ع) یا امام هادی (ع) این همه به کار نمیبرند؟ چون هیچ تصویر رویایی و بشکوهی از حکومت، حرم، دستگاه عزاداری یا ساحت دست نیافتنی آنان ندارند. خلاصه، هرچند سلطان در لغت معانی خوبی هم داشته باشد و بتواند کاربردهای خوبی داشته باشد، اما اکنون در نظر عامه، سلطان همان پادشاه است، و امامان بالاخص آن چهار وجود مقدس، «پادشاهان»ی البته الهی و عادلاند. راستی چرا این استعاره، محبوب و مطلوب ما شده است؟ بحث، ریشهیابی فرهنگی است و درمان فرهنگی.
🔻 ایراد قابل تاملی را هم یکی از اساتید عزیزم از همین منظر فرهنگی وارد کرده بودند. در یادداشتی ناتمام به نام «مرگ بر شاه، درود بر شاهنامه» که هرگز منتشر نکردند اما مفادش را در اختیارم گذاشتند، با اشارهای به تحلیلی که یوسفعلی میرشکاک هم در این مقوله داشته، گفته بودند
#فردوسی به نمایندگی از هاضمه بزرگ فرهنگ و فکر ایرانی، مفهوم شاه را مصادره کرده و آن را رنگ
#ولایت بخشیده.
بر همین اساس، برخورد با این مفهوم هویتی در سطح فرهنگ عامه یا نفی تند وتیز آن، شاید معنایی فرهنگیتاریخی را خراب میکند و چیزی را آباد نه.
در پاسخ یا توضیح، باید مدعای یادداشت خود را این گونه بازخوانی کنم که: بله، تا وقتی در ابتکارات گذشته درجا بزنیم همین است. سخن از ممنوعیت استفاده از واژه شاه و سلطان برای امامان یا ملامت کردن مردم عامی برای استفاده از این القاب نیست. سخن از این است که امام، پروژه ناتمام فردوسی را تمام کرد و زمینه را برای ارتقای گفتمان بومی بهسوی اندیشه ناب شیعی فراهم کرد. سخن از مسئولیت نخبگانی است که از این زمینه بهره نبردند و به
#سنت تاریخی خود بسنده کردند. کسانی که سالها و قرنها، کار روی دهها لقب و صفت متعالی و پرمغزی که فقط یک زیارت
#جامعه_کبیره به ما معرفی کرده را رها کردهاند و معرفت به امامان را عمق نبخشیدهاند. وگرنه تا وقتی تصور دیگری از امامان معصوم نداریم، برای مردم چه میماند جز سلطان پنداشتن و برشمردن ایشان؟!
همانگونه که سالها امام چهارم «زینالعابدین بیمار» لقب داشت و سالهاست امام سوم «حسین مظلوم» لقب دارد و این هر دو ظاهراً غلط نیستند، اما معرّف این قلههای معرفت و عدالت و حماسه و زهد هم نیستند.
مشکل از فردوسیهای نداشته و نبودهی معاصر ما در تراز اندیشه ناب ولایی و
#جمهوریت اسلامی است، نه تلاشهای ماجور آنان که نقش خود در ساختن هویت بومی را به قدر وسع خود و در زمانه خود ایفا کردند.
🔻 و نکته آخر در باب سخن رفقایی که به فلان شعر
#امام_خمینی و استفاده از لقب سلطان برای حضرت حجت در آن شعر استناد کردند، این که: هیچ عجیب نیست که اشعار امام در جوانی، رنگ گفتمانهای سنتی در ادبیات آیینی ما را داشته باشد. عجیب این است که سخنان دیگر او و نیز مکتب کلان فکری او را فراموش کنیم:
«...حضرت امير -سلام اللَّه عليه- كه زمان سلطنتش، استغفر اللَّه كه
#سلطنت میگويم، امارت، امارت شرعيهاش، خلافتش...» (صحیفه امام، ج ۵، ص ۵۱۳). «من دلم نمیخواهد اصلًا اين اسم را ببرم؛ چنانچه
#سلطان هم دلم نمیخواهد اسم ببرم... من گاهى خيلى ناراحت میشوم از اينكه مثلًا امام عصر -سلام اللَّه عليه- را میگويند سلطان السلاطين. خليفة اللَّه است. در هر صورت، عمده عمل است، حالا اسمائش خيلى مهم نيست، و لو اينكه بهتر اين است كه تغيير بكند، عمده عمل است كه به عمل نشان بدهيد كه در اين انتخابات... هر كس، هر جا هر كس را دلش بخواهد رأى بدهد...» (ج ۹، ص ۱۲۲).
محمدجواد میری
شب میلاد
#امام_رضا (ع)، ضاحیه بیروت
کانال اما بعد...
👇@smjmiry.