Siminchameh

#احمدرضا_احمدی
Канал
Искусство и дизайн
Политика
Юмор и развлечения
Музыка
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала Siminchameh
@siminchamehПродвигать
228
подписчиков
1,76 тыс.
фото
145
видео
63
ссылки
هر زَن؛ هزاران شاعر را در خود پنهان دارد. هر شعر؛ خاطره ی زنی ست که روزی از دنیای مه آلود شاعری گذشته ست. #سیمین_برودفن
گفتم
دستت را از روی قلبت بردار
نگذار مرگ
متوجه حضور تو در جهان شود.

#احمدرضا_احمدی

@siminchameh. 🌱
.
به تو گفته بودیم:
گاهی برای ادامه‌ی روزهای تو
سکوت کردیم
هرجا باران بارید
ما در کنارت ایستاده‌ایم
و برای مرگ و تاریکی که به دنبال تو بودند
گُلی پرتاب کردیم
که تو را از یاد ببرند

به تو گفته بودیم:
درختان در تنهایی می‌رویند
و در باد نابود می‌شوند
اکنون پیری ما را احاطه کرده است
و مرگ آماده است هر لحظه ما را تصرف کند

یک‌بار دیگر برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران می‌بارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری.

#احمدرضا_احمدی

@siminchameh. 🌱
چه کسی می دانست
ما بعد از خداحافظی
به چه چیز مبتلا می شویم!؟

#احمدرضا_احمدی
@siminchameh 🌱
Forwarded from اتچ بات
"باربارا" ... به یاد آر
آن روز ... بر "برست"مدام می بارید
و تو خندان
شکفته و شیفته
زیر باران راه می رفتی ...
"باربارا" ... به یاد آر
باران روی "برست" می بارید
من به تو در خیابان "سیام" برخوردم
تو لبخند میزدی
من هم لبخند میزدم
"باربارا" ... به یاد آر
توئی که من نمی شناختمت
توئی که مرا نمی شناختی
به یاد آر ...
به یاد آر آن روز را
فراموش مکن ...
مردی زیر سایبان پناه گرفته بود
و تو را نامید : ..."باربارا"
و تو در زیر باران
به سوی او دویدی ...
شیفته و شکفته ...
و خودت را در میان بازوان او انداختی ...

"باربارا "
این را به یاد آر
واز من دلگیر نباش
اگر تو را "تو" می نامم
من ... همه ی کسانی را که دوست می دارم ... "تو" می خوانم
حتی اگر آنها را یک بار دیده باشم
من... به همه کسانی که یکدیگر را دوست می دارند
"تو" می گویم
حتی اگر آنها را ندیده باشم
به یاد آر
فراموش مکن این باران آرام و شاد را
که روی صورت خوشبخت تو ...
روی آن شهر شادمان ...
روی آن بنائی که کشتی های جنگی را در آن می ساختند
و روی کشتی "ئوسان" می بارید
آه "باربارا"
جنگ که سرگشتگی ئی ست ...
اکنون تو در زیر باران ... آهن ... آتش ... پولاد ... خون
چه شده ای؟
و آن کسی که تو را
عاشقانه در میان بازوانش می فشرد
آیا مرده؟ ... ناپدید شده ... یا هنوز زنده ست؟

آه "باربارا"
روی "برست"... مدام می بارد
همچنان که در گذشته می بارید ...
اما اکنون دیگر مثل گذشته ها نیست
همه چیز ... تباه شده ست
این ... بارانی قرّا و بیمناک و اندوهگین است
حتی طوفان، آهن و پولاد و خون هم نیست
تنها ابرها ... که مثل سگها جان می کنند
سگهائی که در امتداد آب ...
روی "برست" ناپدید می شوند
و می روند تا دور دست ها ... بگردند
دور ...
خیلی دور از "برست" ...
"برست" ی که از آن.... هیچ چیز باقی نمانده ست...


#ژاک_پره_ور
#شاعر_فرانسه
#باربارا
صدای:
#احمدرضا_احمدی
موسیقی:
#میلاد_موحدی

@siminchameh. 🌱
آیا ما سزاوار بودیم
تمام خیابان را در باران برویم
و در انتهای خیابان کسی در انتظار ما نباشد؟!


#احمدرضا_احمدی
@siminchameh. 🌱
بخاطر غنای این اندوه
دستان ما را بگیر...!

#احمدرضا_احمدی

@siminchameh. 🌱
شتاب مكن
كه ابر بر خانه‌ات ببارد
و عشق
در تكه‌ای نان گم شود

هرگز نتوان
آدمی را به خانه آورد

آدمی در سقوط كلمات
سقوط می‌كند
و هنگامی كه از زمین برخیزد
كلمات نارس را
به عابران تعارف می‌كند

آدمی را توانایی
عشق نیست
در عشق می‌شكند و می‌میرد


#احمدرضا_احمدی

@siminchameh 🌱
@moje_sheer

بوسه‌ها آواره‌ترین مخلوقات پروردگارند
بر باد
بر در
بر خود
بر حسرت
و گاهی بر لب

كسي باور نمي‌كند
لبخندش مي‌توانست
پلی باشد
كه جمعه را
به همه‌ی روزهای هفته
پيوند بزند ...
                     
#احمدرضا_احمدی
چقدر می‌توانستيم بيدار باشيم؟
يک شب پاييزی
که بادهای پاييزی همه‌ی برگ‌های درختان را بر زمين
ريختند
به زير برگ‌ها رفتيم
و برای هميشه خوابيديم

#احمدرضا_احمدی
@siminchameh. 🌱
Forwarded from کافه سخن⛾
من
انبوهی از اين بعدازظهرهای جمعه را
بياد دارم كه در غروب آنها
در خيابان از تنهايی گريستيم
ما نه آواره بوديم ، نه غريب
اما ...
اين بعدازظهر های جمعه پايان و تمامی نداشت
می گفتند از كودكی به ما
كه زمان باز نمی گردد
اما نمی دانم چرا
اين بعدازظهرهای جمعه باز می گشتند !

#احمدرضا_احمدی
@cafesokhan