View in Telegram
مرگش چنان بلند بود که دستی به تدفین نمی‌رسید دستش چنان عزیز که پناهی یا که خلوتی برای عشق با دل با آن‌گونه دل که دردهای مشترک ما بود این‌گونه رفت که باد خوشه‌های گندم را در پی‌اش خواباند در محراب چراغ و تندر و دشنه دیواری کشیده‌اند در راستای تاریکی تا باران این همه چشم باری نبیند و نخواهد دید مرگی چنان بلند را که دستم به تدفین نمی‌رسد #بیژن_نجدی @siminchameh🌱
Telegram Center
Telegram Center
Channel