از چشمان سرخ تو
غروب ها گذشته است
و ریخته
روی سر این نیزار پر اندوه.
از جمعیتی که سر خم کرده اند درون من
کدام تن
می بایست با تو رو به رو شود؟
کدام تن
نام تو را تواند خواند و نتواند شکست؟
این دیوانه های تو در توی من
در من هر بار
دیوانه ترم می خواهند
تا
با لهجه ی بوران و باد
با لهجه ی سر بریده ی واژه های نسروده
تو را فریاد بزنم.
آی مادر !
همین نام می تواند
دهان این شعر را ببندد
و آرامم کند.
کمی نزدیکتر بیا
خسته ام
مادر.
#سیمین_برودفن
@siminchameh 🌱