درسیاهی شب نشسته ام به آسمان نگاه میکنم.قرص ماه امشب عجیب میدرخشد.تک ستاره خیره کننده ای کنارماه نشسته و منظره را تکمیل کرده.خیره به روی ماه ذهن مشغولم راجمع و جور میکنم و به شنیده هایم فکرمیکنم امروز چیزهای جدیدی شنیدم! حرفهای لیلاخانم را به یادم آمد ازپسرخاله اش میگفت:
پسرخاله ای که همسرش بود.از اسفندسال۴۷درمنطقه ای محروم در مرز
#ایران_و_عراق میگویدکه دهمین روز این ماه پسرخالهاش یعنی جباربه دنیاآمد.
#جبارعراقی! پسری که نظرکرده
#موسیابنجعفربود. شفایش ازحضرت بودو زندگیش را هم مدیونش.حیاتی که سرآغازش به دستان حضرت گره خورده باشد، سرانجامش مثل روز روشن است.
تنها فرجام زیبا و خیری که برای این
#پسرِنذر
#امام_موسی_کاظم میتوان نوشت،عروجی به رنگ شهادت است و بس.عروجی دیدنی درغروب پاییزی و تیری سرگردان که چشم چپش را شکافت و نیمی از سرش را متلاشی کردو همین بهانه ای بود برای رفتن. بعدعمری
#مجاهدت و پاسداری این بهانه ای شدتا روح خستهاش آرام بگیرد،آرامشی ابدی در
#آغوش_خدا،
#به_مناسبت_سالروزشهادت#شهیدجبار_عراقی🌷تولد:١ اسفند١٣۴٧
تاریخ شهادت:۴ آبان١٣٩۴
محل شهادت :سوریه
مزارشهید؛گلزارشهدای اهواز
🆔 @shohada72_313