💠 #نقد_مذاهب و ادیان (
#وهابیت)
🔻#فرار_صحابه🔸ابن تيميّه میگويد: كسانى كه در
جنگها به شجاعت مشهور بودند همچون: عمر، زبير، حمزه، مقداد، ابوطلحه، براء بن مالك و ديگران نيز عدّه زيادى از كفّار را با شمشير به قتل رساندهاند.
🔸اگر كسى از ابن تيميّه بپرسد: كافرانى كه به دست عمر كشته شده اند كدام گروه از كفّار هستند؟ در پاسخ چنين میگويد: قتل گاهى با دست انجام میشود، همان گونه كه على میكشت و گاهى نيز به وسيله دعا صورت میگيرد.
🔸وى در كتاب منهاج السنّه تصريح كرده است كه عمر گروهى از كفّار را با
#دعا به قتل رساند و اين هيچ مانعى ندارد! و آن گاه كه از شجاعت ابوبكر از او سؤال میكنيم؛ چرا كه دومين شرط امام، شجاعت اوست؟ در جواب -بدون كم و زياد- چنين میگويد: اگر شجاعتى كه از پيشوايان پسنديده است قوّت قلب و شجاعت باطنى باشد؛ پس شكى نبايد كرد كه شجاعت ابوبكر از عمر بيشتر است و عمر نيز از عثمان، على، طلحه و زبير شجاعتر است؛ چرا كه ابوبكر در
#جنگ_بدر با پيامبر در عريش (سايه بان) به سر برد. (منهاج السنّه: 4/ 256)
🔸بنابراين شجاعت ابوبكر به قوّت قلب اوست و او با همين قوّت قلب در ميدانهاى رزم و مبارزه پيكار میكرد. پس شجاعت دو معنا دارد:
1. شجاعتى كه هر عرب زبانى، معناى آن را میفهمد؛
2. شجاعت ديگر به معناى قوّت قلب است و ابوبكر چنين شجاعتى را دارا بود!
🔸آرى، ابن تيميّه شجاعت ابوبكر و عمر را چنين بيان میكند و جوابى میدهد كه شما در هيچ كتابى آن را نديده و نخواهيد ديد. او عمر را انسانى مبارز و جنگجو قلمداد میكند؛ ولى میگويد كه قدرت او در بازو و بدنش نبود؛ بلكه به وسيله دعا كردن با ديگران می جنگيد و همان گونه كه پيكار و نبرد به وسيله دست و قدرت بدن انجام میشود به وسيله دعا كردن نيز صورت می پذيرد!
🔸ابن تيميّه ابوبكر را نيز انسان شجاعى میداند؛ ولى همان شجاعت قلبى كه در پيشوايان پسنديده است و میگويد كه شجاعت او به قوّت قلب اوست. اما على شجاعت جسمى داشت؛ ولى از اين شجاعت باطنى محروم بود و بهرهاى نداشت.
🔹با پاسخهاى پوچ و بی اساس ابن تيميّه يقين میكنيم كه استدلالهاى ما، درست است و در غير اين صورت بايد براى معناى پيكار و جنگيدن در راه خدا معناى ديگرى بيابيم و بگوييم كه
#دعا كردن نيز خود نوعى جنگيدن در راه خداست!
🔹علاوه بر اين كه اگر آن دو نفر شجاعت باطنى و قوّت قلب داشتند پس چرا در
جنگها فرار میكردند؟ هيچ شكى نيست كه ابوبكر و عمر در
#جنگ_احد صحنه نبرد را خالى نموده و فرار كردند. اين مطلب چنان قطعى است كه پيشوايان اهل سنّت نيز به آن اعتراف دارند؛ كسانى چون ابوداوود طيالسى، ابن سعد نويسنده الطبقات الكبرى، ابوبكر بزّار، طبرانى، ابن حِبّان، دارقُطْنى، ابونعيم اصفهانى، ابن عساكر، ضياء مَقْدِسى و ديگر بزرگان اهل سنّت اين حقيقت را در كتابهايشان آوردهاند.(كنز العمّال: 10/ 424-حديث 30025)
برگرفته از کتاب امامت اميرالمؤمنين در سنجش خرد، صفحه 63 تألیف آیت الله میلانی
...................................
🌐 @shobhe_net