گلِ یاسی که شده زخمی و پژمرده منم..
کــاش،، بـیگانه نمیراند مــرا از وطــنم..
گوشهی قلبِ کسی، خانهترین جایم بود..
با همان آجــرِ آن خــانه،، شکستند تـَــنم..
با چه رویی به قلم مشق محبت بدهم..؟
چقدر اشـک شوَم، طعنه به باران بزنم..؟
خواستم با تو بمانم،، تـو ولی دور شدی..
چـه قدر لـب به شـکایت بـگشاید دهـنم..
ساقهام تازه کمی سبزه به دامن زده بود..
آتــشی،، آمــد و ســوزاند تـــمامِ بــدنــم..
آنقدر شعله مرا در تنگ در آغوش گرفت..
کـه سـیه شـد گــلِ فـیروزه ایِ پـیرهـنم..
کــاش از دور و بـرم رهـگذری رَد بـشود..
بـــگذارد تــنِ خـاکــسترِ من،، در کــفنم..
#نگار_حسینی 🌱
#غزل