شرح بخش چهارم دفتر سوم مثنوی
تقدیم به پیل بچگان پرواز PS752
شرح و تفسیر از :《
#محرم》
روزی کاروانیان از دل صحرایی میگذشتند تا به فردی رسیدند. فرد نصیحت کننده که کاروانیان را گرسنه دید به آنها اخطار داد که در این صحرا بچه فیل های زیادی وجود دارد اما شما نباید آنها را شکار کنید زیرا مادرشان در همین نزدیکی هاست و انتقام فرزندش را از شما میگیرد.
مرد ناصح>>>نماد پیامبران الهی
کاروانیان>>>نماد انسانهایی که توانایی آسیب رساندن به دیگران به سبب سود و منفعت خویش را دارند.
بچه فیل>>>نماد مظلومان و ابدال حق و کشتگان بی گناه
فیل>>>نماد خداوند که مانند مادریست برای بندگانش
گفت ناصح بشنوید این پند من
تا دل و جانتان نگردد ممتحن
با گیاه و برگها قانع شوید
در شکار پیلبچگان کم روید
من به تبلیغ رسالت آمدم
تا رهانم مر شما را از ندم
هین مبادا که طمع رهتان زند
طمع برگ از بیخهاتان برکند
آن مرد این سخن ها بگفت و برفت.
ناگهان کاروانیان بچه فیلی را دیدند و بدون در نظر گرفتن نصایح آن مرد آن را شکار کرده و خوردند و تنها یکی از همرهان در این کار شرکت نکرد و آنها را از این کار نهی کرد.
ناگهان دیدند سوی جادهای
پور پیلی فربهی نو زادهای
اندر افتادند چون گرگان مست
پاک خوردندش فرو شستند دست
آن یکی همره نخورد و پند داد
که حدیث آن فقیرش بود یاد
سپس همه کاروانیان خوابیدند و فیل از راه رسید و دهان هر کس را سه بار بو کرد(همانند سه سوال نکیر و منکر در قبر) و انتقام فرزندش را از هرکسی که دهانش بوی بچه فیل میداد گرفت.
پس بیفتادند و خفتند آن همه
وان گرسنه چون شبان اندر رمه
دید پیلی سهمناکی میرسید
اولاً آمد سوی حارس دوید
بوی میکرد آن دهانش را سه بار
هیچ بویی زو نیامد ناگوار
چند باری گرد او گشت و برفت
مر ورا نازرد آن شهپیل زفت
مر لب هر خفتهای را بوی کرد
بوی میآمد ورا زان خفته مرد
از کباب پیلزاده خورده بود
بر درانید و بکشتش پیل زود
آری ما بچه پیلان ضعیف هم خداوندی داریم که مانند مادری از راه میرسد و انتقام ما را از آنان که به پند بزرگان اعتنا نکردند و بر ما ستم روا داشتند میگیرد.
ای خورندهٔ خون خلق از راه برد
تا نه آرد خون ایشانت نبرد
مال ایشان خون ایشان دان یقین
زانک مال از زور آید در یمین
مادر آن پیلبچگان کین کَشد
پیل بچهخواره را کیفر کُشد
پیلبچه میخوری ای پارهخوار
هم بر آرد خصم پیل از تو دمار
بوی رسوا کرد مکر اندیش را
پیل داند بوی طفل خویش را
آنک یابد بوی حق را از یمن
چون نیابد بوی باطل را ز من
مصطفی چون برد بوی از راه دور
چون نیابد از دهان ما بخور
هم بیابد لیک پوشاند ز ما
بوی نیک و بد بر آید بر سما
تو همیخسپی و بوی آن حرام
میزند بر آسمانِ سبزفام
همره انفاس زشتت میشود
تا به بوگیران گردون میرود
و در نهایت :
گر خوری سوگند من کی خوردهام
از پیاز و سیر تقوی کردهام
بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
📚✍️@Sher_nit