◾️ من کوچک کوچک کوچک و کوچکتر تو بزرگ بزرگ بزرگ و بزرگوارانه تر در سویدای وجودم جان میگیری واژه واژه تکلم را بر زبانم، حس آفرینی میکنی سنگین است وزن کلامم و بی وزنی تو سیال می شود درون ذهنم؛ کلمه به کلمه سطر به سطر انگشتان کرختم در صفر ترین دما در بی چگالی ترین حالت یک مایع رو به انجماد آرایه های بی نظیر را در روح بی قرارم حک می شوند بسیط ترین شعر جهان در عریانترین حالت و در فراروی از جنسیت ها شاکله ی اصلی دفترِ پر رمز و راز هستی ... من به تولدهای بی رمق و به اسارت های بی ثمر کلمه اعتنا نمیکنم ریشه هایم آوندهای کوچکی را به سوی تو کشیده می شوند و تمنای قطره ای محبت....
۴ ستون فقراتم برای چهل ساله شدن بیقرار و هرگز
_مبارک باد
_مبارک باد ..
خوشحالشان نمی کند جسمم در کرختی یک اتفاق پوشش نرگس ها برای پیراهنش برگزیده گویی که بهار زیر پوست زمستان تزریق می شود خودش را و تعالی ترین حالت انسانیت در محراب عشق به معبود شکوفا....