دلم دامن چین دار با گلهای ریز آبی میخواهد
دیگردر لباسهای زمخت پسرانه رویایی نمی بینم
جنسم از طراوت آویشن های صحرا ست
موهایم تار به تار با نسیم می رقصد
ایکاش دلگیر نمی شدی پدر
دنیای دخترانگی ام را
رنگی می بخشیدی
لحظه ایی
خورشیدکم
خوش می درخشی
هنوز کودک درونت
نظاره گر رقص ماهیان است
و خطوطِ هندسی نقشینه ی حیاط
که یادمان بازی " لی لی" و شیطنت هاست
" برخیز " موهایت را به دستان نوازشگری بسپار
که این دامگاه " درشت نای" زندگی
بی وقفه غروب می کند ...
شعر مشترک
#شيدا_التيام
#محمدرضا_پرنیان_مهر
#هشتشعر