View in Telegram
از اون روز همین یادمه، صبح ساعت ۴ آلارم گوشیم به صدا دراومد. کلافه بودم مجبور بودم درس بخونم. حوالی ساعت ۷ صبح بود که تلفن خونه زنگ زد؛ تو بودی. میدونم از گوشی و تکنولوژی بیزاری پس نفس نفس زدنت بخاطر دوییدنت بود که به کیوسک تلفن عمومی برسی. نمیدونم اگه اون تلفن رو شهرداری برداره چیکار کنیم؟ مثلا با کبوتر برام نامه میفرستی؟ هراسون پشت تلفن گفتی هی امروز رو سرکار نمیرم، بریم کافه؟ زبونم زودتر از عقلم کار کرد و گفتم آرههه. با خودم گوشی نبردم بجاش دوربین عکاسی قدیمی رو لای پارچه پیچیدم و گذاشتم توی کیفم. چرا پارچه؟ چون بقیه نخدن چون تو ناراحت نشی دلم میخواست محض رضای خدا ی عکس دونفره داشته باشیم باهم. حالا.. داریم، ی عکس که توهم توش هستی البته نصفه نیمه. خدا خدا میکنم یادم نره اونور صورتتو ولی خب هستی دیگه. عکست هست دوربین لای پارچه هم هست درس ها هم هستن. ولی بعد ازینکه ماشین با سرعت پیچید تو خیابون تو دیگه نبودی. از طرف @shayadabi
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily