#بازگشت_ناگریز_و_ناگذیر_از_کژراهه۵۷خشم و انزجار بخش عظیمی از ملت رنجکشیده ایران از روشنفکران و ادبای پنجاه و هفتی که نقش بزرگ و غیرقابل انکاری در سقوط ایران به چاه نابودی و هلاکت داشتند، کاملا برحق و مشروع است.
این خشم مشروع یک پژواک پویا و ماندگار تاریخی در ابعاد کلان است.
ارتجاع عریان بدون خلعسلاح ذهنی و گمراهی عاطفی روانی طبقات اجتماعی مدرن در دهههای چهل و پنجاه شمسی نمیتوانست به پبروزی دست یابد.
برای این پیروزی سیاه لزوما میبایست دانشجویان، تحصیلکردگان و طبقه متوسط جدید، منافع عینی و ملموس خود را گم کنند و به دام یک هپروت دو بنی سقوط نمایند:
#رادیکالیسم_ارتجاعی!
این خطرناکترین دام کلاسیک برای جوامع جهان سوم و به خصوص خاورمیانه بود که به تازگی حرکت به سوی مدرنیزاسیون و تجدد را آغاز کرده بودند:
در این جوامع بسیاری از سوژهها نه کاملا قادر به زیست در سنتاند و نه قادر به رهایی ذهنی کامل از آن و از سمت دیگر تاب و رغبت صبر و پشتکار برای پیمودن تنها مسیر معقول برای توسعه و تجدد را ندارند.
بنابراین بسیار مستعد اوهام سیاسی و چشماندازهای اجتماعی تغزلیاند که نوید وحدت تام تمنای ذهن با واقعیت بیرونی و رفع تمام شکافها و تضادها را میدهند.
در خاورمیانه نیروهای سیاسی مشخصی از قبیل بعثیها، ملیمذهبیها، سوسیالیستهای خدا پرست، ناسیونالیستهای چپگرای غرب ستیز، روشنفکران دینی و حتی خود مارکسیست لنینیستها این وظیفه شوم را بر عهده گرفتند که برای این اقشار نوپا، بیتاب و مضطرب، نقش روانگردان را ایفا کرده، بطوریکه دیگر راه خانهشان را هم پیدا نکنند و دشمن جان و مالشان را به سان حضرت دوست بشناسند.
در این میان با توجه به روانشناسی اجتماعی و تاریخ و فرهنگ ایران و خاورمیانه، به طور طبیعی برندهترین سلاح برای این رستاخیز معکوس
#شعر و
#ادبیات بود.
در خاورمیانه فرهنگ مکتوب بسیار ضعیف و فرهنگ شفاهی غالب است و زبان شعر و عاطفه همواره بسیار نیرومندتر از زبان استدلال بودهاست.
از آنجا هم که انباشت منظم تاریخی مکتوب وجود ندارد، فرار از مواجه شدن با سوالات بنیادی و مسئولیت پیامدهای ناگزیر این قبیل شبهاندیشههای تغزلی و منظوم بسیار آسان است.
احمقانهتر و جاهلانهتر از این سخن وجود ندارد که برخی میگویند جمعی روشنفکر و شاعر بینوا و بیقدرت چه نقشی میتوانستند در حوادثی بزرگ نظیر انقلاب داشته باشند؟" گویندگان چنین سخنانی هیچ درکی از مکانیسم چند وجهی و دراز مدت تحولات بزرگ تاریخی ندارند.
رسوبات درازمدت فرهنگی، روانی و عاطفی میتواند در لحظه حساس یک تحول بزرگ تاریخی، یک طبقه اجتماعی را گیج کند، فلج کند و حتی او را از منافع حیاتیاش متنفر و منزجر نماید.
اسطوره سازیها و دیوتراشیهای هپروتی میتوانند تا دههها پس از مرگ آفرینندگانشان به حیات خود ادامه دهند و همچنان با توان کم یا زیاد در مسیر خوشبختی یک ملت دست انداز و مانع بسازند.
پس این ادعا که این بحثها قدیمی و بی فایده است، کاملا نادرست و خطرناک است.
ما در آستانه یک انقلاب تمدنی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جهت معکوس ۵۷ هستیم.
این انقلاب بزرگ تمدنی بدون رسوا نمودن و پاک کردن آخرین رسوبات فرهنگی و عاطفی به ظاهر موجه موج تاریخی پیشین به انجام نمیرسد.
#توس_تهماسبی#شهریاران_عاشقان_ایران #شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران