در گام دوم انقلاب اسلامی که جوانان باید شانه های خود را زیر بار مسئولیت قرار دهند، جریان غربگرا در این تغییر نسل چشم طمع به استحاله نظام جمهوری اسلامی دارد اما جریان انقلابی این تغییر را نه به عنوان یک تهدید، بلکه یک فرصت برای جهش بزرگ در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی میداند.
تحلیل ما در گام دوم از وضعیت فعلی این است که مسائل تخصصی نهضت بسیار پررنگ تر شده اند فلذا در این فضا احتیاج به طراحی فرآیندهای «تربیت تخصصی» علاوه بر «تربیت عمومیِ» موجود، وجود دارد.خلا تربیت تخصصی صرفا منحصر به دوره پساتحصیلی نیست و از دوره دانشجویی و حتی پیشتر آغاز میگردد. در دوره دانشجویی به دلیل وجود ساختار های تربیتی عمومی این خلا کمتر خود را نشان میدهد و ضمنا جوانان بسیجی و انقلابی دانشجو توانسته اند تاحد خوبی امروز متولی تولید محتوای ارزشی متناسب با عرصه تخصصی باشند. اما نسل جوان انقلابی و نخبگان حزب اللهی که در فضای آرمانی و مکتبی زیست میکنند در ابتدای ورود به فضای تخصصی بیرون دانشگاهی موجود در کشور با یک انقطاع گفتمانی و عدم وجود نگاشت تخصصی از مبانی انقلاب در آن عرصه ها روبرو می شوند. زیست بوم تخصصی کشور آرمان زدایی شده است و شکافی جدی بین آن و نسل جوان آرمان خواه احساس میشود. به تجربه و مکررا شاهد آن بوده ایم که نخبگان متعهد انقلابی پس از مدتی تنفس در این محیط دگرگون میشوند و یا در کارآمدی باور خود، تردید میکنند فلذا به جای حل مسئله و تحول در وضع موجود، در محیطی که منتقد آن هستند حل شده و به اوضاع راضی میشوند و بخشی از آن نظام ناکارآمد میشوند.
فلذا لزوم شکل گیری مجموعه هایی واسط بین دانشگاه و عرصه تخصصی احساس میشود که با هدف «تربیت تخصصی»، نیروی متعهد انقلابی را برای تاثیر گذاری جدی و ماموریت خود آماده و راهبری کند. جایی که ارتباط بین فهم های تخصصی و اندیشه های مبنایی در یک نظام برقرار میشود.
به عنوان بخشی از بدنه ی نخبگانی انقلابی وظیفه ی خود میدانیم که همزمان با ناکارآمدی برخی متولیان حاکمیتی، در این صحنه نیز علاوه بر فضای دانشگاهی میدان دار اصلی باشیم و ابتکار عمل را برای تجهیز جوانان انقلابی بدست بگیریم.
اما در این تغییر نسل، با چالش ها و مسائلی روبرو شده ایم:
اول: لزوم جایگزینی گفتمان ماموریت گرایی به جای ایده محوری:
متاسفانه شاهد ترویج بی قاعده ی ادبیات ایده محوریِ صرف بر پایه ی جو های سود محوری در کشور هستیم. این درحالی است که باید روح حاکم بر فضای علم و فناوری بر محوریتِ مأموریت گرایی باشد. مأموریت گرایی یعنی شناخت مسائل انقلاب و پیدا کردن وظیفه خود در تناسب با ظرفیت های فردی و جمعی برای گره گشایی از نیاز های گلوگاهیِ نهضت.
دوم کسب مهارت همراه با افزایش عمق فکری:
در محیط حرفه ای موجود غلبه با فن و مهارت است و در این فضا بسیاری از جوانان در صورت عدم وجود نگاه بلندمدت تخصصی و کم مهارتی، در این صحنه منفعل خواهند شد.
لازم است تا یک افق بلند مدت تخصصی در ماموریت ها به همراه کسب تجربه و افزایش مهارت به جوانان انتقال داده شود.البته این کسب تجربه باید در دل یک مأموریت واقعی شکل بگیرد زیرا معتقدیم رشد واقعی در بستر نقش آفرینی عینی و حقیقی برای انقلاب اسلامی اتفاق خواهد افتاد و نه در یک فضای مصنوعی و بدور از صحنه.
سوم:حرکت جمعی و تشکیل کارگروه های جوانان:
حل مسائل نظام، خصوصا زمانی که ابعاد مسئله کلان و بزرگ باشد ضرورت شکل گیری تیم ها و حرکت جمعی جوانان برای حل مسئله را ایجاب میکند، در این مسیر اما آسیب هایی هم دامن گیر این جمع ها شده است:
به عنوان مثال تبلیغ تیم سازی های سریع در قالب استارت آپ های زود هنگام باعث شده است که مجموعه های جوان از فکر کردن به حل مسائل اساسی کشور دور شوند که معمولا حل آن ها به زمان طولانی تری نیاز دارد
ضمنا یکی دیگر از آسیب ها، هسته های جوانیست که توسط برخی از نهاد های حاکمیتی، بدون نقشه و راهبرد قابل قبول ایجاد میشوند. این مجموعه ها بعضا با نگاه های کمی و به جهت گزارش دهی به مجموعه های بالا دستی، شکل گرفته اند.
این ها بخشی از فهم های ماست که در تلاش برای انجام وظیفه خود یعنی ایجاد بستر های جوان گرایی حقیقی بدست آورده ایم و امیداواریم با نظرات امام مان راهگشایی های بیشتری برایمان صورت بگیرد.
به پشتوانه عقلانیت انقلابی، امیدوارنه برای تحقق تمدنی مبتنی بر آرمان ها تلاش خواهیم کرد و گام دوم انقلاب را محکم تر از گام اول برخواهیم داشت. إن شاء اللّه
🆔 @sharif_elites