هنر ارتباط ساختن- ۱ :
از روز اولی که فلوجین رو شروع کردیم و توی آپارتمانی در رودهن کار رو زندگی میکردیم، دغدغه اصلی من این بود که چطوری میتونم با آدمهایی اون سر دنیا ارتباط نزدیک بگیرم؟
میدونستم که برای رشد دادن فلوجین نیاز به همراهی و حمایت آدمهای تاثیرگذار داریم. از اونجایی که هیچ سرمایه اجتماعی خارج از ایران نداشتیم این موضوع پیداکردن نتورک ادمهایی که تو رو بشناسن و کم کم به تو و توانمندیهات اعتماد کنن یکی از بزرگترین چالشهامون بود.
بچه هایی که از ایران میرن بیرون و دانشگاه میرن یا سرکار میرن و بعد از یه مدتی استارتاپ خودشون رو شروع میکنن کمتر با این مشکل مواجهن. بالاخره چهارتا همکار و دوست و استاد و مدیر داشتن که بشه نقطه شروعشون و از طریق اونها مسیر ساختن سرمایه اجتماعی رو جلو ببرن.
ولی برای ما که بدون اینها یک دفعه با استارتاپمون میخواستیم بریم کانادا این موضوع به این راحتی ها نبود.
از همون روز اول سعی کردیم توی کامیونیتی های تک توییتر فعال باشیم. ادمها رو بشناسیم. اول بفهمیم کی به کیه و با چه کسانی احتمالا باید ارتباط بسازیم. بعد یه مدت وقت گذاشتیم که این ادمها رو بیشتر بشناسیم. محتوایی که مینوسن و کارهایی که میکنن رو دنبال کنیم که بفهمیم اصلا چطوری فکر میکنند، دنبال چی میگردن، چه چیزی براشون جالبه و ….
این پروسه خودش نزدیک به ۱۰ ماه طول کشید. تا احساس غریبیمون تو اون کامیونیتی کم بشه و احساس کنیم حالا میتونیم دیگه بریم سراغشون.
شروع کردیم به دایرکت مسیج فرستادن توی توییتر. سعی میکردیم که پیام جذابی بنویسیم که طرف دوست داشته باشه باهامون صحبت کنه. تقریبا برای ۱۰۰ نفر توی یک بازه زمانی یک ماهه دایرکت مسیج فرستادیم. دریغ از یک دونه جواب!
خیلی تو ذوقمون خورد. اصلا فکرشم نمیکردیم.
یه کم طول کشید تا خودمون رو جمع و جور کنیم. بعد به این نتیجه رسیدیم که خب حتما بلد نبودیم چطوری به قول معروف کلد مسیج بنویسیم که جذاب باشه. شروع کردیم مدل مسیج دادن هامون رو عوض کردیم. یه کم بهتر شد. مثلا طرف سین میکرد. یا یه کلمه جواب میداد. اما بازهم بحثی شکل نمیگرفت. علاقه ای به ادامه دادن بحث از طرف اون شخص وجود نداشت.
کم کم فهمیدیم که تقریبا همه حتی اگر طرف خیلی خیلی معروف و سرشلوغ باشه همه پیام هایی که میگیره رو میبینه. حالا اینکه جواب میده یا نمیده به خیلی چیزها بستگی داره. اما حتما میبینه! همین نکته خوبی بود که متوجهش شدیم. باعث شد بیشتر روی این تمرکز کنیم که خب چطوری بگم، چی بگم یا اصلا کی بگم که طرف جوابم رو بده.
تو این موضوع رفته رفته بهتر شدیم. اما همچنان خیلی به جای خاصی نمیرسید.
اما وقتی اردیبهشت ماه میخواستیم توی پروداکت هانت که یک کامیونیتی برای لانچ محصولات دیجیتال هست، نسخه ای از فلوجین رو لانچ کنیم متوجه شدیم همین تلاش های زیاد و به ظاهر بی فرجام چقدر به کارمون اومد. لانچ خوبی شد. ادمهای خیلی خوب و موثری ازمون توی روز لانچ حمایت کردن.
اون موقع هنوز کانادا نبودم.
توی تجربه لانچ پروداکت هانت انگار یک قدم بزرگ رو به جلو حرکت کردیم. بیشتر بلد شده بودیم با ادمها ارتباط بگیریم. دیگه تقریبا پنجاه درصد مسیجهامون بی جواب نمیموند.
هفته پیش با یکی از ادمهایی که خیلی وقتها پیامم رو بی پاسخ گذاشته بود ولی روز لانچ فقط در پاسخ گفته بود افرین چه ایده جالبی و همین! دوباره ارتباط گرفتم. همون لحظه گفت بیا جلسه بذاریم و گپ بزنیم. لینک کلندرش رو برام فرستاد.
آدمی که خیلی دنبالش بودم بتونم باهاش حرف بزنم. و هزاران راه رو برای ارتباط گرفتن باهاش تست کرده بودم و به جایی نرسیده بود این بار خودش گفت بیا ببینمت!
وقتی داستان این ارتباط ساختن ها رو مرور میکنم چند تا نکته توش داره که برام خیلی جالبه و احتمالا روز اول نمیدونستم:
- اینکه آدمها بد نیت، خودخواه و یا خودشیفته نیستن که جواب دایرکت مسیج یا ایمیل یک دفعه ای از سمت شما رو نمیدن. آدمها سرشون شلوغه و فقط به چیزهایی واکنش نشون میدن که در همون ۳۰ ثانیه اول احساس کنن براشون جالبه.
- اینکه اگر جوابی نگرفتی، فکر نکنی که خب پس این ادم جواب بده نیست و برم سراغ یکی دیگه. نه! بارها و بارها از طریق درست اگر تلاش کنی بالاخره راهش رو پیدا میکنی. البته منظورم نیست که بدبخت رو دایم اسپم کنی و …. نه! در بازه های زمانی مختلف و با پیام های متفاوت شانست رو امتحان کنی.
- اینکه اون ادم واقعا تو یه کس دیگه براش مهم نیست. اصلا تو اون ۳۰ ثانیه به این فکر نمیکنه که چون تو مثلا این مدلی هستی جوابت رو ندم. تو اون ۳۰ ثانیه فقط به این فکر میکنه که اگر جواب تو رو بدم برای من چه منعفتی میتونه داشته باشه. اگر منفعتی نداره پس هیچی!
@shahrzadinHK