View in Telegram
پرتاب کلوخ‌های پیاپی بر سر و روی جمهور و مردم، پیش از هرچیز نشان از نزولِ مرتبه قدرت، ثروت، اقتدار و حکمرانی در دست و پای خشم و غضب‌ورزی نهاده‌هایی با چاشنی انقلابی‌نمایی است. آیا روزگار ما، روزگارِ قحط‌الرجالی است؟! آنچه گم است و صراحتِ فقدان را بر همگان می‌نماید، میل به حق، قانون و کرامت انسانی و... است. به گواه قانون‌اساسی مصوب انقلاب، حکمرانی ایران ما، تاکید بر گزاره‌هایی دارد که هرکدام به‌نوعی، التزام به ‌پایبندی به «حق» و «قانون»‌ و کرامت انسانی دارند (3): - حاکمیت قانون - حفظ کرامت انسانی - مسئولیت‌پذیری - نظارت و کنترل - عدالت‌محوری و برابری - پاسخ‌گویی - مبارزه با فساد - تقویت انگیزه و مشارکت - پرهیز از خشونت و... حالِ اکنون ما، کجای این قصه مستقر است؟ ۳- ولوله‌ی غرایز، تقلای طالبان و طلب مردم نهادهای معمول در جوامع برخوردار از مدنیّت، از یکسو حامل بلوغ اقشار جامعه و از سویی، برآمده‌ی اخلاق و فضیلت‌های معمول جامعه هستند. ترکیب مجلس حاضر، شکست‌های پیاپی خط و خطوط‌ها، بازی‌گردانی کاندیداهای نیابتی در رقابت‌های حیاتی-حیثیتی حکمرانی و نظام، اجزایی از کل هستند که اصلاحات، می‌باید کمانه‌های حضور خود را در آن‌ها پررنگ‌تر از پیش دنبال کند. نخستین اقدامات می‌تواند بر-پیشخوان-گذاشتن عیارِ معیار در ولوله‌ی عیاران مردم‌داری، حکم‌رانی، میدان‌داری و میان‌داری و تعامل برای احصای چیزی بنام وفاق ملی باشد. مرور کنیم این معیارها را (4): یکم، فاسد نبودن و سهم در فساد و فسادزایی نداشتن دوم، مقتدر بودن و مستبد نبودن سوم، عالم-به-علمِ-ضرور-بودن و مدعی-صرف-نبودن عکس‌های یادگاری عزیزان پایداری، مخالفان و موافقان پزشکیان در مقام پزشک-جراح و معمار اصلاحات موردنیاز مردم برای رسیدن به یک زندگی معمول، به یادگار می‌ماند. پیش از این در نامه‌ای به رئیس محترم جمهور از اپیدمی ناامیدی نوشته‌ام. هفته‌ای و ماهی دیگر، جمهور چهاردهم، میان‌دار میدانی می‌شود که چهارچرخِ پیشرانش، باید راه را برای تسهیل زندگی معمول شهروندان هموار کند. نه به آرمان و خوش‌خیالی، که به صدقِ وعده. ما مردم این دیار، ما خاموشان، ما سیاسی‌نشدگان و سیاسی نبوده‌گان، مرتکب گناه نابخشوده نشده‌ایم. مستحق تحقیر و توهین و توسری‌خوردن و ترس‌خوردگی و تاب‌آوردن بی‌دانشی، بی‌تقوایی، فساد سیستماتیک نیستیم. حکم‌رانی می‌تواند و باید نسبت به ادای دین به مردم، به وفاداری، به سکوت و به اخلاق‌ورزی جوانان حرکتی شایسته‌ی جایگاه خود بزند. این گوی و این میدان. ما را از شرّ تخیلات، توهمات و آرمان‌های بی‌سروته و بی‌دروپیکر، به زندگی زیر سقفِ اخلاق، قانون و هرچیزی که برای شما، برای حواس انسانی شما، رایحه‌ای خواستنی دارد، به یک زندگی معمولی بی‌کلک و بی‌دروغ و بی‌وسوسه‌ی تحقیر خود و دیگری همراه باشید. زیاده جسارت شد. پاورقی: 1- وام‌گرفته از شعر استاد شفیعی‌کدکنی (هیچ می‌دانی چرا چون موج...) 2- بندی از شعر استاد شفیعی‌کدکنی 3- نک : اصول 71،72،113،125،128،133،138،140،156،170 و 173از قانون‌اساسی جمهوری‌اسلامی ایران 4- برگرفته از مقاله «عیار صلاحیت»؛ منتشر شده در کانال تلگرامی جامعه‌نو
Telegram Center
Telegram Center
Channel