میان راه دو یار قدیم رو در رو
شروع کرد به صحبت یکی از آن دو نفر:
«حدیث خواندن تو روی دار خواهد بود
در آن زمانه که بوزینه رفته بر منبر
و ذوالفقارِ زبانِ تو را غلاف کنند
به جرم نقل حدیث از فضائل حیدر
و جنس دارِ تو خرما فروش، از نخل است
چقدر نقشه کشیده ست چرخ بازیگر»
جواب داد: «حبیبِ حسین میبینم
که روی شاخهی نِی سبز میشود یک سر
سفید نیست به دست باد گیسویَت
اگر چه پیر شدی سرخ میرسد به نظر
شبیه سرخی خورشید آن زمانی که
غروب میکند آرام بین کوه و کمر
میان کوفه تو را روز و شب بگردانند
و نیزه نیزه پیات کوچه کوچه سر تا سر
همه به کفر تو ایمان راسخی دارند
به جرم داشتن حب آل پیغمبر»
سپس نگاه عمیقی به یکدگر کردند
و از مقابل هم رد شدند آن دو نفر
و هر که بود در آنجا به دیگری میگفت
«نگفته است دروغی کسی از این بهتر»
#محمد_مهدی_خانمحمدیاز مجموعه شعر
#هیاهو#انتشارات_شهرستان_ادب@ShahrestanadabPub