"دشنه ای بر جگر "
یادداشتی از دکتر
#محمد_مرادی بر مجموعه شعر «
سکوت کاهگلی»
#رضا_شیبانی_اصل را چند سالی است که می شناسم. از او به صورت پراکنده اشعاری شنیده ام یا در صفحه های مکتوب خوانده ام؛ اما تنها مجموعه شعری که از او دیده ام و کامل از نظر گذرانده ام؛ دفتر
#سکوت_کاه_گلی است که در سال 91 به همت
#شهرستان_ادب منتشر کرده است. اغلب شاعران جوان جریان
#شعر_انقلاب او را می شناسند و در
#آذربایجان قطعا نامی شناخته شده است و این نکته، منتقد را کمی دچار سردرگمی می کند.
دفتر یادشده، در 31 سالگی شاعر منتشر شده؛ بنابراین نمی توان آن را با نگاهی سطحی و صرفا حمایت گر نقد و بررسی کرد.
این مجموعه 35 غزل یا قصیده ی کوتاه و چند چارپاره را در بر می گیرد. این ترکیب قالبی، نشان دهنده ی غزلسرا بودن صاحب مجموعه است؛ هرچند در دیگر قالب ها نیز طبع آزمایی او را دیده ام.
در مجموع غزل ها، از 13 وزن استفاده شده که در نگاه نخست، تنوعی نسبی را نشان می دهد؛ اما حدود هفتاد درصد از اشعار در دو وزن" مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن" و "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" سروده شده که این کلیشگی، می تواند یکی از ایرادهای موسیقایی این مجموعه باشد. اشعار از منظر تعداد ابیات تنوع دارند و این ویژگی موید تمرکز شاعر بر محتوا و بیان عواطف، در مقابل مضمون گرایی است.
در نگاهی کلی، اشعار صفحه های 7، 10، 44، 48، 54، 56، 58 و ... از سروده های موفق تر شاعر است؛ اما در مجموع دفتر،نظم گرایی، کمی تنوع محتوا و مضمون و دودستگی زبانی از آسیب های اصلی این دفتر است که در ادامه به برخی از این کاستی ها به ویژه در زبان، به صورت مصداقی اشاره می کنیم:
- استفاده ی نادرست از "بایست" به جای "باید":
هر ملتی در زمانه زنده است با قهرمانش
اما چه بایست گفتن با ملت قهرمان کش؟
*
آه ای رفیق نیمه راه، این راه را تنها
آخر چگونه پشت سر بایست بگذارم
البته در همین غزل "باید" به درستی استفاده شده است:
ای خواب های آسمانی بی تو من تا صبح
باید ستاره در ستاره اشک بشمارم
- نمود "حشوهای زبانی" در کاربردهای واژگانی و نحوی، برای مثال ترکیب "ورید گردن" در بیت زیر؛ هرچند در ادب عامه ممکن است این کلمه به معنای عام"رگ" استفاده شود، در اصل همان رگ گردن است:
ای تیغ عشق بوسه به نام خدا بزن
با تو ورید گردن خود را شناختم
- وسواس کم در کاربرد حروف عطف زاید؛ مثل دو "که" در بیت زیر:
ای عمر من که رفته ای و مانده ای به دوش
کم می شوم از آنچه که بر من فزوده ای
کاملا واضح است که از منظر زبانی، در اغلب موارد، استفاده از "که" پس از "هرچه" و "آنچه" زاید است.
یا کاربرد "که" و "مگرکه" در نمونه ی زیر:
به این امید که هنگام رفتن پدرم
مگرکه عطسه کنم صبر چاره ای بکند
- از کاربرد غیرضروری و همزمان "اگرچه" و "ولی" ص81 نیز درگذریم، نوع تالیف زبانی اجزای کلام در برخی ابیات چون بیت زیر چندان مناسب نیست:
همیشه باغ شما گرچه بود در مشتم
ولی به برگ
گلی هم نخورد انگشتم
این کاربرد نامناسب زمانی برجسته می شود که در نظر بگیریم، همزمان چهار واژه ی "اگرچه، ولی، همیشه، هم" در یک جمله ی "پایه و پیروی" استفاده شده است.
- دودستگی های زبانی هم چنانکه اشاره شد در اشعاری متعدد نمود دارد؛ برای نمونه در ردیف "بفروشد" در ص 28، نوع زبان غزل نیمه سنتی است؛ اما برخی ردیف ها به سیاقی کاملا کهن استفاده شده است.
در کنار این کاستی ها، در مجموعه ابیاتی متمایز هم گاه دیده می شود که قدرت تخیل و تصویرگری شاعر را نشان می دهد یا احساس شاعر را در زبانی یکدست و شاعرانه منعکس کرده است. در پایان به برخی از این نمونه های موفق اشاره می کنیم:
ما هر دو، دل به یک نمکین چهره داده ایم
زخمی بزن به حرمت این عشق و این نمک
*
به چشم هات در این شط رنج بی پایان
به این دو عنصر زیبای کیش و مات خوشم
*
می کشی آه و در چشم هایت
می رمند آهوان دسته دسته
*
در گونه های فلسفه ی عشق ناگزیر
من بوسه را به فلسفه ترجیح می دهم
*
شهر از سودابه پر شد آتشی روشن کنید
لاجرم هر کس که بر آتش نزد بی آبروست
*
دم تو گرم رفیقا دم تو گرم رفیق
که دشنه بر جگرم می زنی نه بر پشتم
در مجموع، این دفتر می تواند برای برخی مخاطبان و شعر پژوهان دلچسب باشد؛ هرچند اشعار رضا شیبانی اصل، در سال های اخیر، عوالمی بهتر را تجربه کرده است.
@ShahrestanAdabPub