خلاصه ای از یادداشت خانم
#حسنا_محمدزاده بر کتاب
#زیر_سر_کوه مجموعه شعر
#فاطمه_هاوشکی از نشر
#شهرستان_ادب «
زیر سر کوه » را با توجه به اینکه اولین مجموعه منتشر شده فاطمه هاوشکی است، باید مجموعهای موفق دانست؛ کتابی کم حجم اما پرمحتوا.
در بسیاری از غزلهای این کتاب، تصویرهای تازه و حتی احساسهای زیبا میبینیم و شاعرانگیاش را تحسین میکنیم. پیداست که شاعر همزمان به فرم و محتوای غزلهایش پرداخته و از هیچ کدامشان به نفع دیگری دست نشسته است و تا آنجا که توانسته، از بدایع صوری در شعرهایش کار کشیده است. از طرفی تلمیح در شعر او از بسامد نسبتا خوبی برخوردار است چه در زمینه اشاره به ماجراهای تاریخی و چه اشاره به متون دینی . او تلاش کرده آن را به گونهای متفاوت از آنچه تاکنون گفته شده است، بیان کند.
« تو را محمد افغان از اصفهان دزدید
چهل ستون دل من عمارت خان شد »
«مثل بانوی مصر درگیر رازهای سیاه فرعونم
نیل باید بیاورد پسری بار دیگر برای آسیهها »
میتوان گفت که چند ویژگی مهم برای شاعر در تصویرسازی حیاتی است:
1.داشتن احساسی لطیف و کنجکاو
2.علاقه و عشق وافر به طبیعت
3.قدرت برقراری ارتباط بین زبان شعر با زبان طبیعت کما این که خیلی از شاعران طبیعت و روحیات ورفتارهای آن را میشناسند، ولی در برقراری ارتباط با آن و ایجاد تعامل، عاجز هستند.
4.نزدیک کردن محتوا و ساختار (ظاهر) در جهت ارائه ملموستر تصویر.
« تو تخته سنگ ساده معمولی ، من آبشار بیشه بالادست
وجه تناسب من و تو در چیست ؟ بیتابی من و لب خاموشت »
« من شاخهای کم حرف ، تو گنجشک صبح زود.
من منزوی بودم ، تو خواندی شعرهایم را »
واقعیت این است که شعر لباس نیست که زنانه و مردانه داشته باشد بلکه زنانگی باید در جوهره شعر اتفاق بیفتد؛ جوهرهای که در آن نازک اندیشیهای زنانه غالبا به ترسیم فضاهای منحصر به فرد منجر میشود گاهی از طریق انتخاب واژگان و گاهی از طریق زاویه دید متفاوت شاعر؛ به این معنا که یک شاعرزن ممکن است زوایایی را کشف کند که یک شاعر مرد به آنها بیتوجه است اما آنچه در برخی غزلهای «
زیر سر کوه » به چشم میخورد، اصرار شاعر برای بیان زن بودن است که این را از بسامد نسبتا بالایی که واژه "زن" و متعلقاتش مانند چادر و ... در شعرها دارد، میتوان لمس کرد:
«مثل زنی هستم پر از تنهایی و نفرت
با عشوههایش یک نفر پر کرده جایم را »
« باید بروم سیب بچینم خودمانیم
این کار بزرگی ست که بر عهده زنهاست »
« عشق چیزی نیست در پرده بماند بیش از این
گرچه من در رازداری چون زنی قاجاریام »
درونمایه بیشتر شعرهای کتاب آن گونه که از ذات غزل انتظار میرود، تغزلی است و حتی در مواردی میتوان از آنها برداشت های ماورایی کرد؛ همین طور تنهایی یکی دیگراز بن مایههایی است که می تواند گاه نمایانگر خاطر آزرده شاعروگاه نشانگرتأثیرات اجتماع باشد. در واقع او نه فقط تنهایی فردی، بلکه تنهایی انسان و اجتماع امروز را بازگو میکند:
«از این سکوت ناگزیر آزرده ام ای کاش
در من کلاغی بود گاهی غارغاری داشت »
« راهی، دهی، آبادی متروکهای ، غاری
هر جا که دیدی یک نفر تنهاست من هستم»
کاملِ این یادداشت را در آدرس
زیر بخوانید:
http://khorasannews.com/Newspaper/MobileBlock?NewspaperBlockID=578113کانال تخصصی کتب
#شعر و
#داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A