«نگاهداری حیوانات، نه برای اموری سواری و باری، که برای امور بزمی و رزمی مربوط به گذشتههای دور و تمدنهای کهنی چون مصر، یونان و روم است. اما افتخار تأسیس نخستین
باغ وحش به معنای امروزیاش که مجموعهای از حیوانات را محض تفریح انسانها فراهم آورند، به بند کشند و به تماشا بگذارند از آن پادشاهی انگلستان است. «
باغ وحش لندن» یا «
باغ وحش نائب السلطنه» نخستینبار در ۱۸۲۸ به بهانه امور علمی برپاشد، اما نهایتا در سال ۱۸۴۷ به معرض عموم درآمد و تبدیل به یک مرکز تجاری و تفریحی پردرآمد برای بریتانیا شد.
مانند خیلی از امور دیگر آشنایی ایرانیان با این پدیده مرهون سفرهای درمانی و سیاحتی پادشاهان بیمار قاجار بود. ناصرالدین شاه قاجار به تبع دیگر علایقش به غرب، دستور تاسیس نخستین
باغ وحش ایران را با عنوان «مجمع الوحوش ناصری» در تهران صادر کرد و از آن پس یکی دیگر از صنایع مترقی و دستاوردهای نوین انگلیسی به سرزمین ما صادر شد. چنانچه فوتبال هم در پایان دوره قاجار از انگلستان به کشور ما آمد.
باغ وحش هم مانند خیلی چیزهای دیگر بیتحقیق و تامل و تفقه و صرفا به خاطر پیروی از غرب در سرزمین ما رونق گرفت. هرچند ما در پیروی از این پدیدهی مترقی تمام و کمال از الگوهای خود در غرب وحشی پیروی نکردیم. اروپاییها و آمریکاییها تقریبا همزمان با تاسیس
باغ وحشهای حیوانی، اقدام به تاسیس «
باغ وحش انسانی» کردند. جایی درست شبیه
باغ وحش حیوانی، با این تفاوت که در آن به جای شیر و پلنگ و میمون و شامپانزه؛ انسان نمایش داده میشد. سیاهپوستها، سرخپوستها، زالها، قدکوتاهها، قدبلندها، گوژپشتها، بومیها، لک و پیسیها، مبتلایان به بیماریهای خاص و کلا چهرههای متفاوت، ساکنان این
باغ وحشهای انسانی شدند تا برای ساعاتی انسان غربی را سرگرم کنند. «سارا بارتمن» در بریتانیا و «اوتا بنگا» در آمریکا، فقط دو مورد معروف از نابودی اخلاق انسانی در غرب است که به جز تضییع حقوق، به مرگ هر دو نفر در جوانی منجر میشود...»
ادامه یادداشت و متن کامل یادداشت
#حسن_صنوبری بر کتاب
#باغ_وحش را در سایت شهرستان ادب مطالعه کنید:
http://shahrestanadab.com/Content/ID/7045@ShahrestanAdab