#معرفی_کتاب #برشی_از_یک_کتاب:
از کنار رودخانه که نگاه کردم، بر ساحل شنی حفرههای زیادی حفر شده بود. در اغلب حفرهها استخوان، جمجمه، آشکارا به چشم میآمد. به نظر میرسید خاکستری که بعد از سوختن بر استخوانها مینشیند با بادی که میوزید همراه و پاک شده بود. جمجمههایی که حدقهشان به گوشهای از آسمان دوخته شده بود. جمجمههایی که دندانهایشان را بر هم فشرده بودند و حالت حسرت داشتند…
#باران_سیاه#ماسوجی_ایبوسه#لینک خرید این کتاب:
https://bit.ly/2PD150U@shahreketab