#تکست
#آخرین_بوسه
بوسیدمش در جادههای مُردهی بیروح
"بوسیدمش در کوچههای پشت "لیلاکوه
...بوسیدمش هی زیر هر ابرِ کبودی که
...توی خیابانهای خیسِ "لنگرود"ی که
بارید از من مثل ابر خسته از باران
"بارید از من تا خودِ "استخر لاهیجان
خندید با من در جدال گرم بازیها
خندید با من به تمام حال و ماضیها
خندید با من در مسیر رفت تا برگشت
"خندید با من در تمامِ پارکهای "رشت
بوسیدمش در کافههای خستهی در راه
بوسیدمش از غم جلویِ درب دانشگاه
بوسیدمش در "رودسر" بر ماسههای داغ
بوسیدمش در شهر بعد از خوردنِ شلاق
آغوش وا کردیم اگرچه ترس هر سو بود
در سینما که شاهدِ عشقِ من و او بود
بوسیدمش هر شب سرِ پلهای صدساله
"بوسیدمش تا ساحلِ دریای "چمخاله
...بوسیدمش در روزهای تلخ و سختی که
...بوسیدمش بر کندهی خشکِ درختی که
سخت و غریبانه گذر کردیم شبها را
شامِ غریبان بود و میخوردیم لبها را
با قلبهای خستهی حالی به حالیمان
با آن نگاه و لهجهیِ بغضِ شمالیمان
بوسیدمش در کافههای خستهی در راه
بوسیدمش از غم جلویِ درب دانشگاه
بوسیدمش در "رودسر" بر ماسههای داغ
بوسیدمش در شهر بعد از خوردنِ شلاق
🆔 @SHN_RADiKAL🔺