▫️درس توصیفنویسی | قسمت دوم
تنها راه ممکن برای خوب توصیف کردن، زیاد توصیف کردن است. جویای راه دیگری بودن اتلاف وقت است. بسیار ساده و به دور از اصلواساس خاصی میتوان توصیف کرد. حتی لازم نیست که درگیر کتابهای آموزشی شد، زیرا هیچ کتابی قادر به کاشتن مهارت خوب توصیفکردن در وجود کسی نیست.
کتاب آموزشی خوب است اما نیاز نیست. در واقع این کمیت توصیف کردن است که توان کسی را در این مهارت محک میزند و شیوۀ درست آن را میآموزد؛ شیوهای که در عین ناب بودن هیچجا نمیتوان الگوی آن را یافت.
به جای کتابهای آموزشی هم بهتر است سراغ کتابهای خوب ادبی رفت و توصیفهای درخشان بزرگان ادبیات را چندباره و با دقت خواند. احتمالأ این شیوۀ بهتری برای آشنایی با توصیف باشد، زیرا قاعدهای خشکوخالی را نمیآموزد، بلکه شوری در خواننده میدمد و ترغیبش میکند تا خود دست به قلم بیاویزد و توصیف کند.
میگویی: آخر من که نمیدانم چه چیز را باید توصیف کنم؟ نمیدانم چگونه باید توصیف کنم؟... میگویم بایدی در کار نیست، برای رسیدن به جواب زیاد توصیف کن و درگیر خوبوبد نباش. چشم بگردان و همه چیز را توصیف کن: قفسۀ کتابها، جای اشیاء اتاقت، خیابان پشت پنجره، ظاهر آدمها، ساختمان آن سمت پیادهرو، شکل نوری که داخل خانه افتاده، خیابان تاریک شبی دلگیر، نقش مسخرۀ تابلوی روی دیوار و...
✍️ تمرین:
برای مثال: آسمان شهر صاف است و ناگهان هوا ابری میشود. خوب، حالا بیا در دو جمله این تغییر وضعیت آبوهوایی را به ده جور مختلف توصیف کن.
۱. بادی وزید و تودههای سیاه ابر را با خود آورد، آسمان غرشی کرد و آب در ناودانها جاری شد.
۲. ابرهای تیره از سمت کوه بالای شهر آمدند و باران سرازیر شد.
۳. از هر جهت ابرهای قیرگون به داخل شهر هجوم آورد و رگباری از باران روی شیشهها کوبید.
۴. خیلی زود ابرهای پراکنده به هم پیوستند، آسمان برقی زد و قطرات آب از شاخوبرگ درختها چکیدن گرفت.
۵. ابرهای بارانخیزِ کرانهها به مرکز آسمان تاختند و رعدوبرقی پدید آمد، جوبها کیپ شد و آب سطح خیابان روان گشت.
۶. ابر غولآسای سنگین سیاهی از غرب سررسید و روی زمین سایه انداخت، آنگاه بارش تندی درگرفت و رهگذرانی را که از سرودستشان آب میریخت به زیر شیروانیها راند.
۷. ناگهان ابرهای سفید پفکرده آسمان آبی را پوشاند و نمنم بارید، دستفروشهای بازارچه جنبیدند و روی خرتوپرتهای پهنکردۀ جلوی مغازهها نایلون کشیدند.
۸. ابرهای خاکستری پیش آمدند و آسمان غروب به رنگ بنفش ملایمی درآمد، آفتاب ناپدید شد و داخل خانهها تاریک شد. در گوشهای زیر چراغهای زرد غمزدۀ خیابان قطرههای رنگی باران در چالهای جمع میشد.
۹. در یک لحظه ابرها در پشت بام جا گرفتند، ایستادند و باریدند. گرداگرد ساختمانهای قدیمی، دیوارهای کهنۀ آجری و سیمانی خیس میخوردند و رنگشان تغییر میکرد.
۱۰. تندبادی ابرهای پهن و بیشکلوقواره را به سمت شهر کشید و آنقدر باراند تا سیل درگرفت. سیلی سخت و سرد و اسرارآمیز از آسمان فروریخت و در خانهها را به روی مردم بست.
|محسن کرمی | مدرسه نویسندگی|
#آموزش_نویسندگی
@shahinkalantariMadresenevisandegi.com