🌹🌿 با موتو خودش اومده بود .
گفتم : حاجی بخشنامه اومده که فرمانده هان می توانند از ماشین سپاه استفاده کنند
🚙تبسمی کرد و خودکارش رو از جیبش بیرون آورد و گفت :
من روز
#قیامت جواب همین رو هم نمی تونم بدهم
😔🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌹🌿 توی خط فاو داشت برای نیروهای عازم خط مقدم سخنرانی می کرد
🔊که باران شدیدی شروع شد
🌨☔️چون نیروها اورکت نداشتند ، حاجی اورکتش را در آورد و به صحبتش ادامه داد
👌❤️یکی از نیروها می گفت : عمل آن روز حاجی تاثیرش بیشتراز حرف هایش بود
👏👏🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌹🌿حاج مهدی مغفوری عاش
ق سپاه و بسیج بود
😍 بارها دیده بودم در ورودی پایگاه را مثل زیارتگاه می بوسد
😚 می گفت وقتی از این در وارد می شوم به آرامش می رسم
💚این بزرگوار اعتقاد بسیار محکم و ریز بینی داشت
یادم می آید برای منزل نان می خواست تهیه کند و از جلو چند نانوایی رد شدیم .
🍃 گفتم حاج آ قا این نانوایی ها خلوت است چرا نان نمی گیرید ؟
🤔گفت صد متر پایین تر نانوایی سراغ دارم که عکس حضرت اما م (ره) را داخل مغازه اش نصب کرده ، فکر می کنم که او به ولایت نزدیکتر است
😍❤️✨ راوی : شهباز حسن پور
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌹🌿 در ماموریتی بی آنکه مت
وجه بشود سرعت غیر مجاز می گیرد
🙈 و به ماشین شتاب می دهد وقتی متوجه می شود به پاسگاه رجوع می کند
🙂 و درخواست می کند که جریمه اش کنند .این یعنی چه ؟
می گفت من در این دنیا حاضر به پرداخت جریمه هستم
🙂 تا در آ ن دنیا امام ملا متم نکند و بگوید من دستور داده بودم که قانون را رعایت کنید
😇 راوی : عبد الحسین مغفوری برادر شهید
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌹🌿 حاج مهدی برای همه احترام قا ئل بو
د بخصوص برای پدر و مادرش
ما هر وقت به خانه پدری ایشان می رفتیم دست پدر و مادرش را می بوسید و از موقع ورود به خانه تا داخل منزل به خودش اجازه نمی داد که جلوتر از مادر یا پدرش حرکت کند .
👌👏 تا آنها نمی نشستند به خود اجازه نشستن نمی داد . خدا میداند او چقد ر آگاه و محترم بود.
😍👌🌹 @shahidsharmandeim🌹