🍂🍂🍂
به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش
کند اشک علی راپاک با دستی که بشکسته
نخواهد اشک مظلومی فرو ریزدبه رخسارش
علی گه دربغل زانو،گهی سر بر سر زانوست
تو گویی از جدایی میکند زهراخبردارش
به زحمت واکند چشم و به سختی مینهد برهم
رمق رفته دگر ازدیدهی تا صبح بیدارش
🍂🍂🍂
سادات
حال مادرتان روبه راه نیست...
@shahidgholamali🥀🖤