﷽
نام و نام خانوادگے: #محمود_رضا_بیضایے🥀
تاریخ تولد: 18/9/1360
محل تولد: تبریز📎
تاریخ شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳🕊
محل شهادت: سوریه منطقه «قاسمیة»در جنوب شرقی دمشق💔
ڪپۍ مطالب با ذکرِ #صلواتبهنیتشهیدحلاݪ♥️
↰✿شرو؏ـموڹ 1397/12/6
#عشق که از حد گذشت، شد..سرگذشت یک #مادر با عشقی که هیچ ترازویی قادر بهاندازه گیری آن نیست، ۶ فرزند خود را میبوسد، در آغوش میگیرد، سربند یاحسین میبندد و از زیر قرآن راهی جهاد در راه خدا می کند... صلابت، استقامت و صبوری، معنای زینبی بودن یک زن رو تو این فیلم می تونید ببینید....
#مرحومه_حاجیهخانم_سکینه_واعظی، ستارهای درخشان در آسمان نصف جهان بود که در سن ۸۷ سالگی، شهر شهیدان را ترک کرده بود.... . مادری که ۶ ستاره شهید بر آسمان ایثار و فداکاری ایران اسلامی آویخته است. مرحومه واعظی در دوران تاریک ستمشاهی، برای مبارزه باظلم و سیاهی، شمع وجود پسر، دختر، داماد و عروس خود را تقدیم کرد، اما هنوز سهم خود را از سفره انقلاب کافی نمیدانست و در دوران دفاع مقدس، ۲ پسر دیگرش را هم به جبهه فرستاد تا مدالهای شهادت این خانواده را به عدد ۶ برساند و سهم او از سفره انقلاب شد یک جمله: «#مادر_شهید».... کوه صبر بودن این مادر...
💢شهیدی که محل و نحوه ی شهادت خود را به مادرخود نشان داد..
#مادر_شهید تعریف میکرد: از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمیگفت و دوستش که در #سوریه با او بود از جواب دادن طفره میرفت هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود, در شب شهادت امام رضا حالم خیلی بد شد و خوابیدم همین که سرم را روی بالش گذاشتم محمدرضا به خوابم آمدو به صورت واضح میگفت: «فلانی را اینقدر سوالپیچ نکن وقتی سوال میکنی اون غصه میخوره,دوست داری نحوه شهادت من را بدانی من بهت میگویم» و من را برد به آنجایی که شهید شده بود و لحظه #شهادت و پیکرش را به من نشان داد که حتی بعد از این خواب نحوه شهادت را برای فرماندهانش توضیح دادم آنها تعجب کردند😳 و گفتند شما آنجا بودید که از همه جزئیات با خبر هستید
هر سال #ایام_فاطمیه یک ماه در مسجد ما روضه #حضرت_زهرا(س) برپا می شود که به خاطر دوری راه من نمی توانستم به مجلس روضه بروم یک روز سر راه از حامد خواستم مرا به مسجد ببرد که حداقل یک روز را پای روضه بنشینم. وقتی رسیدیم روضه تمام شد و خانم ها از مسجد پراکنده شده بودند
به حامد گفتم اشکالی ندارد حداقل داخل می رویم و برای جمع و جور کردن و تمیزکردن مسجد کمک می کنیم. وقتی می خواستیم داخل شویم به من گفت: مادر جان من یک نیتی کردم شما بروید و استکان های چای روضه را بشویید.
حامد به من نگفت نیتش چیست! اما من به همان نیت استکان ها را شستم. دو سه روز پس از آن به سوریه رفت و خبر مجروحیت و بعد خبر شهادتش را برایمان آوردند. شک ندارم که آن روز نیتش شهادت بود
#شهید#سید_جواد_اسدی یکی از شهدای مدافع حرم #استان#مازندران بود، که در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ و در #کربلای#خانطومان بهمراه ۱۲ نفر دیگر از شیرمردان این خطه دل از دنیا شست و در #سوریه آسمانی شد و #پیکر_مطهرش به وطن بازنگشت. و حال بعد از گذشت ۲ سال ،پیکر مطهرش #تفحص و با انجام آزمایش دی ان ای،به همراه پیکر چهار شهید مدافع حرم به #میهن بازگشته است.
🌷بخشی از سخنان #مادر شهید احمدمشلب🌷 احمد همه جور لباسی می پوشید حتی شلوار جین،اما خیلی مذهبی و در اعتقادش راسخ بود🌸🍃💜 احمد القاب زیادی داشت ولی خودش می گفت: به من بگید #غریب_طوس🌸 و می گفت: به #مردم_ایران بگید هر وقت رفتند دیدار #امام_رضا علیه السلام سلام مرا به آقا برسانند و بگویند آقا یکی هست که زیرپرچم شما درحال مبارزه(درجبهه)است و اسم شما را روی خودش گذاشته...🙏