﷽
نام و نام خانوادگے: #محمود_رضا_بیضایے🥀
تاریخ تولد: 18/9/1360
محل تولد: تبریز📎
تاریخ شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳🕊
محل شهادت: سوریه منطقه «قاسمیة»در جنوب شرقی دمشق💔
ڪپۍ مطالب با ذکرِ #صلواتبهنیتشهیدحلاݪ♥️
↰✿شرو؏ـموڹ 1397/12/6
🍃خیلی روی آقا حساس بود... یه بار بهش گفتم: اگه شعاری ضد حکومت روی دیوار هست و ما بریم و حذفش کنیم، چه سودی داره؟ چرا این همه وقت میذاری تا شعار پاک کنی؟این همه پاک می کنی، خب دوباره می نویسن... گفت:نه،من میخوام اونقدر پاک کنم تا دیگه ننویسن! #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🍃چند وقت یک بار بالای سر قبر خودش نماز میخواند،دعا میکرد و روضه میخواند وصیت کرده بود که قبرش را با پارچه مشکی بپوشانند.وقتی داشتند دفنش می کردند،خیلی خدایی شد که یک پارچه مشکی پیدا شد و هادی را در آن پیچاندند،دفن او با اولین شب ایام فاطمیه مصادف شد! #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری #سالروز_شهادت
◾️در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.... روز سوم وقتی خواست از خونه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت.... می گفت: "مثل ارباب همه جا رو مثل دود می دیدم اینقدر حال من بد شد که نمی تونستم روی پای خودم بایستم...."
🖤از اون روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین علیه السلام رو فهمید.
❣در دوران نبرد خیلی کم غذا میخورد می گفت: شاید بقیه رزمندگان همین راهم نداشته باشند خیلی کم میخوابید، در واقع خودش را برای #وصال آماده کرده بود... شیخ هادی در خط نبرد وظیفه ی روحانیت و مبلّغ بودن خود را فراموش نمی کرد به هر کس وظیفه ی خودش را یادآوری می کرد او انسانی مومن، عابد، زاهد، صالح، متواضع، شجاع و برای جمع ما خیر محض بود
با عمل خداپسندمان به تو لبیک می گوییم ای شهید... ❣
سعی کنیـد سکوت شما بیشتـر از حرف زدن باشـد هر حرفی را که می خواهیـد بزنید فکـر کنید که آیا ضـروری هست یا نه ؟ هیچ وقت بی دلیـل حرف نزنیـد !
🔰این #اواخر کمتر حرف میزد. زمانی که از تهران برگشته بود بیشتر مشغول #خودسازی بود. از خودش کمتر میگفت. به توصیههای کتب اخلاقی📚 بیشتر عمل میکرد.
🔰#هادی عبادتها و مسائل دینی را به گونهای انجام میداد که در خفا🌚 باشد. کمتر کسی از حال و هوای او در #نجف خبر داشت. او سعی میکرد خلوت خود را👤 با مولای متقیان #امیرالمومنین (ع) حفظ کند.
🔰هادی حداقل هر هفته🗓 با تهران و دوستان و خانواده تماس☎️ میگرفت و با آنها بگو بخند داشت، اما در روزهای آخر #تغییرات خاصی در او دیده میشد. شماره همراه📱 خود را عوض کرد.
🔰#آخرین بار چند روز قبل از #شهادت، با یکی از دوستانش تماس گرفت📲 هادی پس از صحبتهای معمول به او گفت: نمیخوای صدای من رو ضبط کنی⁉️ دیگه معلوم نیست بتونی با من حرف بزنی! بعد گفت: #به_مادرم_بگوازمن_راضی_باشد😔
🔸شیخ هادی هیچوقت #بیکار نمی ماند. از لحظه لحظه ی وقتش استفاده می کرد👌 در کارهای #عمرانی خستگی را نمی فهمید. مثل بولدوزر کار می کرد. وقتی کار عمرانی تمام می شد🚫 به سراغ کارهای #فرهنگی می رفت.
🔹بعد به آشپز خانه جهت پخت غذا🍲 کمک می کرد و .. با آن بدن نحیف اما همیشه اهل کار💪 و فعالیت بود. هیچگاه احساس خستگی نمی کرد چون #خالصانه و فقط برای خدا♥️ کار می کرد. ______