#خاطرات_شهدا 🌷💠 شهادت عباس
⚜روستایی که تا یک هفته پیش تا مرز
#سقوط رفته بود با همت،
#شجاعت و رشادت های عباس و چند نفر از دوستان اینطور نشد
🚫 و ما یک هفته زیر آتش سنگین و حملات دشمن
💥 #مقاومت کردیم.
⚜وقتی روز آخر
#روستا سقوط کرد و ما مجبور به ترک
روستا شدیم به ما گفته شد که باید روستای پشتی را
#پر_کنید تا دشمن نتونه از این جلوتر بیاد
📛. یکی از بچه هامون زخمی شده بود و قرار شد ما اون رو به بهداری
🚑 برسونیم.
⚜منم به
#عباس گفتم بیا همراه ما بریم و این دوستمون رو برسونیم بهداری ولی عباس قبول نکرد
❌. قرار شد عباس با
#فرمانده تیپ بروند سمت منطقه جدید. دوباره بهش گفتم: عباس اینجا دیگه کاری نیست و بقیه هستند، بیا
#بریم.
⚡️ولی بازم عباس قبول نکرد.
⚜سر یک سه راهی╣
#راه_ما از هم جدا می شد. ما می خواستیم بریم به راست
➡️ و سمت بهداری ولی عباس و بقیه به سمت چپ
⬅️.
#نگاهای_آخر ما بود، لبخند روی لبش
😄 بود و داشت به من نگاه می کرد که از هم جدا شدیم
💕.
⚜تقریبا دو ساعت
⌚️ بعدش به ما خبر رسید که عباس به
#شهادت رسیده و نمیشه جنازه عباس رو برگردوند عقب
😔. شب اون منطقه خیلی ناامن بود و اصلا امکانش نبود که بشه
#پیکرعباس رو عقب آورد.عباس
#شب_جمعه پیکرش تنها افتاده بود.
⚜ما صبر کردیم و تقریبا ساعت 11 یا 12 جمعه بود که رفتیم به منطقه
#شهادت_عباس. به ما گفته بودند که اونجا به دوتا ماشین
🚙 #موشک_تاو اصابت کرده و شما باید احتمالا پیکر عباس رو کنار ماشین جلویی پیدا کنید.
⚜ما تا نزدیکی های دشمن رفتیم ولی ماشینی پیدا نکردیم
😔. بعد خبر دار شدیم که اون ماشینی که ازش گذشتیم
🚕 همون ماشینی بوده که پیکر عباس
⚰ کنارش قرار داشته.
⚜داشتیم برمی گشتیم، یه مسجد
🕌حوالی اون منطقه بود و ما که از کنار این مسجد رد شدیم، یکی از دوستان گفت: به حق همین مسجد ان شاالله که پیکر عباس رو
#پیدا می کنیم. آخه ما سر پیدا نشدن پیکر یکی دیگه از دوستان
#شهیدمون خیلی زجر کشیدیم و طاقت نداشتیم که دیگه پیکر عباس هم برنگرده
😭.
⚜وقتی دوباره رسیدیم به ماشینها، من بین
#ماشین_سوخته_ودیوار، یک جسد سوخته دیدم که هرچه نزدیک تر می شدیم بیشتر شمایل عباس در آن دیده میشد
😭. چون عباس قد بلند و هیکل رشیدی
👤 داشت و وقتی رسیدیم بدون دیدن چهره اش و بدون هیچ تردید تشخیص دادم که این
#عباس است
⚜چون دوتا انگشترهای عباس
💍 را در دستش دیدم. فهمیدم که خود عباس است. یکی از این انگشترها رو یکی از بچه های
#سوریه بهش یادگاری داده بود و به عباس گفته بود که من
#شهید_میشم و وقتی که این انگشتر رو دیدی یاد من کن،
⚡️ ولی عباس از همه جلو زد
🕊. ولی کجا بودی ببینی که الآن عباس خودش
#شهید شده و تو باید یادش کنی
🌷.
#شهید_عباس_دانشگر#شهید_مدافع_حرم