روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا". همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد... هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت.... كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند. در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود. حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد.
#عارفی را پرسیدند ؛ از اینجا تا به نزد خدای #منان چه مقدار راه است؟ فرمود ؛ یک #قدم گفتند؛ این یک قدم کدام است؟ فرمود ؛ پای بگذار روی خودت... پ ن ؛ یاد همه #تخریب_چی ها بخیر که اول روی #نفس خود پای میگزاشتند و سپس وارد میدان #مین می شدند...
می گفت: همیشه جان یک متخصص را همان تخصصش می گیرد⇜ مثلا یک شناگر توی دریا خفه میشه، یک برق کار رو هم برق میگیره یکی از بچه ها پرسید: پس شما هم میری روی #مین⁉️ #خندید.... شهید_تفحص #شهید_علی_محمودوند