همسر شهید نقل میکند: عبدالرحیم یک دختر محجّبــــه و متدیّن میخواست؛ من یک فردِ بااعتقــــاد، بااخــــلاق و البته کار مناسبی هم داشته باشد، میخواستم. وقتی عبدالرحیم به خواستگاری من آمد، از سختیهای شغلش گفت و اینکه کسی را میخواهــــد که در برابر این سختی بتواند تحمــــل کند و دوست دارد عاقبتش ختم به شهادت شود؛ همــــان لحظه دلم لرزیــــد💫💔
ازدواج من و عبدالرحیم، کاملاً سنتی بود. روزی که به خواستگاری بنده آمد، گفت: «من دنبال عاقبتبخیری و شهــــادت هستم و دوست دارم همسر آیندهام نیز با من همقــــدم باشد...». ایمان و عشق به اهل بیــــت علیهمالسلام در همان روز خواستگاری در چهرهاش مُتبلور بود و با کلام دلنشیناش که بوی خــــدا میداد، من را جــــذب کرد💞😍
از اولین لحظهی آشناییمان حرف از رفتــــن میزد. با این حال من جوابِ بلــــه را به عبدالرحیم دادم. سال۱۳۸۸ مصادف با ولادت امام عــــلی علیهالسلام عقــــد کردیم و سال۱۳۹۰ هم برای مراسم عروسیمان به مکـّـــه رفتیم و زندگی مشترکمان را در کنار خانه خــــدا شروع کردیــــم🕋😇