💢گفتند می رود #دانشگاه دیگر عوض می شود. ⇜گفتند از سرش می افتد. ⇜گفتند تفکراتش💭 تغییر می کند. ⇜گفتند دیدش بازتر می شود. ⇜گفتند دوست و #رفیق روش تاثیر میذارد.
💢البته بماند که خیلی چیزها هم از سرم افتاد😉#حرمتش را تازه در دانشگاه🏢 فهمیدم
🔸وقتی استادی با #احترام بامن صحبت می کرد. 🔹 وقتی #آقایان کلاس، برای صحبت ها و رفتارشان درمقابل من #حدومرز قائل می شدند☺️
🔸وقتی نگاه ها به من👀 رنگ تفاوت و #تحسین گرفت 🔹وقتی بجای #تو، شما خطاب شدم😎
🔸وقتی بین #شوخی های بی سر و ته دختران و پسرانِ به اصطلاح روشنفکر😏 همکلاسی، جایی میان انها برای من نبود❌
🔹وقتی وجودم سرشار از #آرامش و امنیّت😌 هست و کسی نگاه چپ به من نمی کند🚫 🔸وقتی...
💢آری من از آنهایی ام که خیلی چیزها #هرگز از سرم نمی افتد. 💥مثلا همین #چــــادر😍
💢برای چادر سر کردن کافیست #عاشق باشی.عاشق حضرت مادر💞
🌸💐#مجید_پازوکی بعدها به عضویت #بسیج درآمد و برای گذراندن دوره آموزشی در سال ۱۳۶۱ رنگ و بوی جبهه گرفت و زخم های تنش دفتر خاطراتی از رزم بی امانش گردید.
🌸💐یک بار از ناحیه #دست_راست مصدوم شد ، بار دیگر از ناحیه #شکم وضعیت جسمی اش اصلا خوب نبود ولی او همه چیز را به #شوخی می گرفت و درد را با خنده پذیرایی می کرد.
🌸💐پس از پایان جنگ در سال ۱۳۶۹، منطقه #کردستان، #کانی_مانگا و #پنجوین حضور مجید پازوکی را به خاطر سپردند و دفاع همچنان برای او ادامه داشت و این سرباز خمینی ، با بیش از #هفتاد ماه حضور در جبهه ها و شرکت در #بیست_عملیات ، جبهه را آوردگاه عشق خود کرده بود.
🌸💐مجید در سال ۷۰ در برابر سنت نبوی سر تعظیم فرود آورده و پس از آن ، دو پسر به نام های علی و مرتضی را از خود به یادگارگذاشت