با #شرمندگی آمده بود پیشم.می گفت: ما که نمیدونستیم #شهرداره. بهش بی اعتنایی کردیم.خودش رفت مثل یه #کارگر وایستاد و کار کرد. ما هم...
مسئول کارگاه شن و ماسه بود، ترسیده بود. گفتم: نگران نباش! ناراحت نمی شه. آخه ما خیلی اذیتش کردیم. قضیه را که برای مهدی تعریف کردم، برای همه شان #تشویقی نوشت تا بفهمند از دست شان ناراحت نیست.
گفت:کاش می تونستن بفهمن من دارم با #نفسم می جنگم، به اون می خوام بگم فکر نکنی برای ریاست اومدی، فقط اومدی #خدمت کنی!
کمی مکث کرد و دوباره گفت: اگه من میرم کنارشون کار می کنم می خوام رنج و سختیِ کارگرها رو درک کنم. نمی خوام کسی فکر کنه برای #ریاست اومدم.
مَنْ مَقَتَ نَفْسَهُ دُونَ مَقْتِ اَلنَّاسِ آمَنَهُ اَللَّهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ کسی که به جای اینکه مردم را دشمن خود بداند #نفس خود را دشمن خود بداند، خداوند او را از بی تابی روز قیامت در امان می دارد.