شهدای مدافع حرم

#شجاعت
Канал
Логотип телеграм канала شهدای مدافع حرم
@shahidan_zeynabyПродвигать
87
подписчиков
16,1 тыс.
фото
1,6 тыс.
видео
149
ссылок
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🌹بیاد شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری(کمیل)🌹
Forwarded from عکس نگار
🌹🍃🌹🍃🌹

🔹گزیده ای از زندگی نامه شهید گرانقدر #علیرضا_مسعودیان

🌹علیرضا در ۲۹ شهریور ۱۳۴۲ در شهر #گرمسار متولد شد سومین پسر خانواده بود علیرضا ۱۵ ساله و در دوران نوجوانی بود که در جریان تحولات #انقلاب_اسلامی و مبارزه ضد رژیم شاه قرار گرفت در سال ۵۷ در بیشتر راه پیمایی ها و فعالیت های انقلابی شرکت داشت بطوریکه با وجود سن نوجوانی وصیت نامه خودش را هم نوشته بود چون در بیشتر راه پیمایی ها دیوارنویسی های شبانه و پخش اعلامیه های امام فعالیت می کرد.

🔹یکی از ویژگی های شخصیتی بارز شهید #جسارت و #شجاعت بود که همین امر باعت شد بعد از پیروزی انقلاب در جریان جنگ تحمیلی با اینکه دانش اموز سال آخر رشته برق بود درس و مدرسه را رها کرد و در بهمن ماه سال ۱۳۶۱ با بسیج ناحیه قدس تهران راهی جبهه های جنوب شد و در منطقه #فکه و عملیات والفجر ۱ در پست بی سیم چی انحام وظیفه کرد و بعد از سه ماه حضور در جبهه جنوب در حین عملیات شناسایی در تپه های ۱۴۳ فکه با #اصابت_خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل گشت و روح بلندش آسمانی شد .
پیکر مطهرشهید به دلیل آتش شدید دشمن به همراه دیکر همرزمان شهیدش در منطقه جا ماند و ۱۱ سال پس از شهادت به همراه ۱۵۰۰ آلاله گلگون کفن توسط تیم #تفحص شناسایی و به وطن بازگشت و در آبان ماه ۱۳۷۳ در #گلزار شهدای شهر #گرمسار آرام گرفت .

🌷روح پاکش شادو راه سرخش پررهرو باد🌷

🌸اللهم‌صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم🌸

@shahidan_zeynaby

🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🌹💠🌹🌹💠🌹🌹

👈 📗صفحه اول 🌸

🌿متڹ خطبه ارزشمند حضرت سجاد در مسجد اموے👇👇
🌿بعد از اتفاقات کاخ یزید ملعون ، به دستور یزید، #اجتماعی در مسجد اموی به راه انداختند تا به خیال خام خودشان اهل بیت (ع)را رسوا کنند. به همین سبب، سخنرانی بر #بالای منبر رفت و در مدح یزید و اجدادش به سخنرانی پرداخت. در این هنگام امام سجاد(ع) رو به سخنران کردند و به او چنین گفتند: #وای بر تو که برای به دست‌آوردن خشنودی مخلوق، خشم خدا را برگزیدی. جایگاه خود را پر از آتش کرده‌ای.امام سجاد سپس رو به یزید کردند و تقاضای سخنرانی کردند. در کتاب #ناسخ التواریخ آمده است یزید نپذیرفت؛ ولی اصرار شامیان یزید را مجبور به قبول درخواست امام سجاد(ع) کرد.
🌿خداوند به عنایاتی عطا فرموده و ما را به #هفت ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است. به ما ارزانى داشت #علم، #بردبارى، #سخاوت، #فصاحت، #شجاعت و #محبت در قلوب مؤمنين را و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، #صديق، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا(ص)، و امام حسن و حسین(ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم(ص) را از ما قرار داد. (با اين معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت، و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان می‌شناسانم.

🌷گروه مثل شهیداڽ🌷

💐 ۱ 💐

@shahidan_zeynaby
خاطرات_شهدا 🌷

🔰ما در منطقه #خانطومان مستقر بودیم و تازه با این بزرگوار اشنا شده بودم. که درست چند روز بعد #دشمن به ما حمله کرد💥 و این مرد در پشت خاکریز اروم و قرار نداشت با #تیربار شلیک میکرد و میدوید🏃

🔰اینطرف با #ارپیجی خودم دیدم دوتا تانک دشمن رو زد خلاصه با هرچه دم دستش بود میجنگید👊 اونروز باور بفرمایید با #شجاعت ایشون ما پیروز شدیم✌️ و دشمن عقب نشینی کرد.

🔰بعد چند روز که فرصتی دست داد از این دلاور که حالا نورانی تر💫 شده بود پرسیدن چرا اینقدر با #شوق_وذوق میجنگی و اروم و قرار نداری⁉️ جوابی داد که مو بر تنم سیخ شد

🔰گفت: من در موقع جنگ #حضرت_زینب(س) را میبینم که به من نگاه میکند و لبخند میزند😍 من ابتدا باور نکردم تا اینکه ان روز امد روز #سقوط_خانطومان .

🔰من با همه ی شلوغی حواسم به #علیرضا بود او باز شروع کرد به جنگیدن و چه جانانه میجنگید👌 و #صحنه ای را که میدیدم باور نمیکردم ...

🔰این شهید بزرگوار وسط معرکه جنگ به #پشت_سرش نگاه میکرد👀 و لبخندی میزد که اورا #اسمانی تر میکرد این نگاه کردنش چند بار تکرار شد🔄 و من یقین کردم خود #بی_بی نظاره گر ایشون هستند

🔰من به فراخور کارم خودم را به جایی دیگر رساندم و در این حین #مجروح شدم و دیگه چیزی نفهمیدم تا تهران ،در بیمارستان خبر #شهادت_علیرضا🌷 و چند تن ار رفقای نازنینم‌ را دادند که گریه میکردم 😭و پزشک فکر میکرد از درد جراحت گریه میکنم او هیچ وقت نفهمید که
#پاره_های_تنم در خانطومان جا مانده😭

#شهید_علیرضا_بریری

@shahidan_zeynaby
خاطرات_شهدا 🌷

🔰ما در منطقه #خانطومان مستقر بودیم و تازه با این بزرگوار اشنا شده بودم. که درست چند روز بعد #دشمن به ما حمله کرد💥 و این مرد در پشت خاکریز اروم و قرار نداشت با #تیربار شلیک میکرد و میدوید🏃

🔰اینطرف با #ارپیجی خودم دیدم دوتا تانک دشمن رو زد خلاصه با هرچه دم دستش بود میجنگید👊 اونروز باور بفرمایید با #شجاعت ایشون ما پیروز شدیم✌️ و دشمن عقب نشینی کرد.

🔰بعد چند روز که فرصتی دست داد از این دلاور که حالا نورانی تر💫 شده بود پرسیدن چرا اینقدر با #شوق_وذوق میجنگی و اروم و قرار نداری⁉️ جوابی داد که مو بر تنم سیخ شد

🔰گفت: من در موقع جنگ #حضرت_زینب(س) را میبینم که به من نگاه میکند و لبخند میزند😍 من ابتدا باور نکردم تا اینکه ان روز امد روز #سقوط_خانطومان .

🔰من با همه ی شلوغی حواسم به #علیرضا بود او باز شروع کرد به جنگیدن و چه جانانه میجنگید👌 و #صحنه ای را که میدیدم باور نمیکردم ...

🔰این شهید بزرگوار وسط معرکه جنگ به #پشت_سرش نگاه میکرد👀 و لبخندی میزد که اورا #اسمانی تر میکرد این نگاه کردنش چند بار تکرار شد🔄 و من یقین کردم خود #بی_بی نظاره گر ایشون هستند

🔰من به فراخور کارم خودم را به جایی دیگر رساندم و در این حین #مجروح شدم و دیگه چیزی نفهمیدم تا تهران ،در بیمارستان خبر #شهادت_علیرضا🌷 و چند تن ار رفقای نازنینم‌ را دادند که گریه میکردم 😭و پزشک فکر میکرد از درد جراحت گریه میکنم او هیچ وقت نفهمید که
#پاره_های_تنم در خانطومان جا مانده😭

#شهید_علیرضا_بریری


@shahidan_zeynaby